ای خنده تو راهزن کاروان قند
ما نیش عشق خورده و لعل تو نوشخند
برخاست نیشکر که ز قد تو دم زند
از هم جدا جدا شد و ببریده بندبند
مردم سپند بر سر آتش نهند و تو
آتش زدی به عالم از آن خال چون سپند
ماهی ندیدهام چو تو در چارسوی حسن
خودرای و خودنما، خودآرای خودپسند
بالا گرفت آه من از شمع قد تو
چون شعلهای که از سر آتش شود بلند
من مو به مو جراحت و جعد تو مشک بو
تو سر به سر ملاحت من خسته گزند
چشم از فراق روی تو در گریه تا به کی
دل ز اشتیاق موی تو در مویه تا به چند
عشاق را کشیدهای از زلف چین به چین
آفاق را گرفتهای از خم به خم کمند
جمعی اسیر آن سر زلفین تاب دار
شهری شهید آن خم ابروی تیغ بند
بیرون نمیرود غم لیلی به هیچ روی
عاقل نمیشود دل مجنون به هیچ بند
بر آن دو زلف دست فروغی نمیرسد
بی همت بلند خداوند هوشمند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقش اشاره میکند و اثر عشق بر دل و جان خود را توصیف میکند. او از خندهی دلربای معشوق به عنوان راهزنی برای کاروان قند یاد میکند و میگوید که عشق او همچون نیشی شیرین بر دل عاشقان اثر میگذارد. شاعر از ویژگیهای محبوب، مانند زلف و چهرهاش، با تمثیلهای هنری و عاطفی سخن میگوید و به اشتیاق و درد فراق اشاره میکند. در نهایت، او بر این مسأله تأکید دارد که عشق و عشقورزی غیرقابل کنترل هستند و عقل و دانش نمیتواند مانع عشق شود.
هوش مصنوعی: خندههای تو مثل دزدهایی هستند که به کاروان قند ما حمله میکنند. عشق ما طعمهاش را خورده و لبخند تو مثل نوشیدنیای از لعل (سنگ قیمتی) است.
هوش مصنوعی: نیشکر از قد و قامت تو به وجد آمده و در نتیجه، از هم جدایش شده و به تکههای کوچک تقسیم شده است.
هوش مصنوعی: مردم برای سوختن، سپند را بر روی آتش میگذارند و تو با آن خال زیبایت، آتش عشق و شور و شوقی به جهان زدی.
هوش مصنوعی: هیچ موجودی را مانند تو در تمام زوایای زیبایی ندیدهام، که اینقدر مغرور و خودبین باشد و به زیبایی خود ببالد.
هوش مصنوعی: آه من به اندازهای بلند و فراز شده است که همچون شعلهای که از بالای آتش بلند میشود، به سمت بالا رفته است.
هوش مصنوعی: من به دقت هر زخم و کجی موهای تو را بررسی میکنم، تو همچون مشک خوشبو هستی و زیباییات همهجا را فرا گرفته است. من از این زیبایی و لطافت خستهام.
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر دوری چهرهات همیشه در اشک است و دلام به خاطر علاقه به موهای تو به شدت ناراحت و غمگین است. این حال و روز چه زمانی تمام خواهد شد؟
هوش مصنوعی: عشاق را با زلفهای پیچیدهات به دام کشیدهای و آسمان را از طریق خمهای مختلف به چنگ آوردهای.
هوش مصنوعی: گروهی به خاطر زیباییهای دلربا و جذاب آن شهر، دلبسته و گرفتار شدهاند. آن شهر به خاطر خم ابروهای زیبای خود، مانند شمشیری برنده معروف است.
هوش مصنوعی: غم لیلی هیچگاه از دل مجنون بیرون نمیرود و دل او هرگز به حالت عادی برنمیگردد.
هوش مصنوعی: دست هیچکس به زلفهای زیبا و درخشان آن دو نمیرسد، مگر اینکه خداوند با خُلق و ارادهی بلندش آن را مقدر کرده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این ابلهان که بیسببی دشمن منند
بس بُلفضول و یافهدرای و زَنَخ زنند
اندر مصاف مردی، در شرط شرع و دین
چون خنثی و مخنث نه مرد و نه زنند
مانند نقش رسمی بیاصل و معنیاند
[...]
یا ایهااللوند مرا پای خواست بند
تدبیر من بساز بیک تیز باد گند
معشوق من توئی علف بوق من توئی
من بوق میزنم تو دهل دند دند دند
افسوکی بدار و دو سه تیزکی بلحن
[...]
دور از جمال جاه تو ای صدر ارجمند
افتاد پای بنده به دست شکسته بند
باز آمدی ز راه و نگفتی چگونه ای
تاگفتمی که پای چگونه ست و درد چند
دست قضای بد ز سر نردبان شوم
[...]
معلوم من نشد که جهانش کجا فکند؟
شادانش کرد گردش ایام یا نژند؟
گیتیش در کدام زمین برگشاد کام؟
گردونش در کدام زمین بر نهاد بند؟
ای تاجدار خسرو مغرب که شاه چرخ
در مشرقین ز جاه تو کسب ضیا کند
درگاه توست قبلهٔ پاکان و جان من
الا طواف قبلهٔ پاکان کجا کنند
تن را سجود کعبه فریضه است و نقص نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.