ای آب زندگانی یک نکته از دهانت
تا چند رحمتی نیست بر حال تشنگانت
دردا که بر لب آید جانم ز تشنه کامی
وآب حیات دارد لعل گهرفشانت
با من مکن مدارا اکنون که در محبت
شد رازم آشکارا از غفرهٔ نهانت
ای بوستان خوبی خارم ز بینوایی
بگذار تا بچینم برگی ز بوستانت
هرگز کسی نیاید غیر از تو در خیالم
تا کیست در خیالت یا چیست در کمانت
بخت ار مدد نماید ای ترک سخت بازو
هم میخورم خدنگت، هم میکشم کمانت
مفتون تست خلقی الحق که میتوان گفت
هم آفت زمینت هم فتنهٔ زمانت
تا کی حدیث واعظ از هول رستخیز است
برخیز تا ببیند بالای دل ستانت
چشم از دو کون پوشم گر اوفتد به دستم
یا طرف آستینت یا خاک آستانت
گر پرده بر گشایی از این طرب فروغی
اول نظر نماید جان را فدای جانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با لحنی عاشقانه و عاطفی به بیان تشنگی شدید و longing خود نسبت به معشوق میپردازد. او از معشوق خود میخواهد که یک کلام از محبتش بر زبان براند تا بر حال تشنگان رحم کند. شاعر به شدت در آتش عشق میسوزد و آرزو میکند که بتواند برگی از زیباییهای معشوق بچیند. او تنها در ذهنش معشوق را دارد و به شدت متاثر از عشق اوست. در ادامه به قدرت عشق و تاثیر آن بر زندگی اشاره میکند و میخواهد از معشوق خود دیدار کند و جانش را فدای او کند. در نهایت، شاعر در انتظار لحظهای است که پرده از حقیقت عشق برداشته شود و او جانش را تقدیم معشوق کند.
هوش مصنوعی: ای آب حیات، چرا جملاتت از دهانم بیرون نمیآید؟ چرا بر حال تشنگان رحمتی نمیکنی؟
هوش مصنوعی: آه که چقدر دردمندانه است وقتی جانم از بیآبی و تشنگی به لب میرسد، در حالی که آنچه برای حیات و زندگیام نیاز دارم، درخشان و زیباست اما در دسترس نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که اکنون که عشق و محبت من برای تو کاملاً مشخص شده، خواهش میکنم با من به نرمی و ملایمت برخورد نکن. غفر (پوشش و پنهانی) تو دیگر برایم وجود ندارد و رازهای من به روشنی نمایان شده است.
هوش مصنوعی: ای باغ زیبای من، به خاطر بیپولی و گرفتاریام، لطفاً اجازه بده کمی از زیباییهایت را برچینم و از آن بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: هرگز هیچکس جز تو به ذهنم نمیآید. نمیدانم چه کسی در فکر تو است یا چه چیزی در دل تو نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت به من کمک کند، ای جوان ترک با بازوی قوی، من هم تیر تو را میخورم و هم کمانت را میکشم.
هوش مصنوعی: تو چنان جذاب و زیبا هستی که میتوان گفت هم مایهٔ آسیب زمین و هم موجب آشفتگی زمانهای.
هوش مصنوعی: به چه مدت باید به سخنان واعظ درباره ترس از قیامت گوش بدهیم؟ بلند شو تا زیباییها و بلندیهای دل خود را ببینی.
هوش مصنوعی: اگر روزی چشمانم به چیزی بیفتد، آنقدر مراقبم که آن را نادیده بگیرم. حتی اگر آن شی یا نشانه، گوشه آستین تو باشد یا خاک درگاه تو.
هوش مصنوعی: اگر پرده را کنار زنی، از این شادی و خوشی، نوری به چشم میخورد که جان انسان را به خاطر دیدن زیباییات فدای تو میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش میروی به تنها، تنها فدای جانت
مدهوش میگذاری یاران مهربانت
آیینهای طلب کن تا روی خود ببینی
وز حسن خود بماند انگشت در دهانت
قصد شکار داری یا اتفاق بُستان
[...]
طوطی خجل فرو ماند از بلبل زبانت
مجلس پر از شکر شد از پسته دهانت
جعد بنفشه مویان تابی ز چین زلفت
حسن همه نکویان رنگی ز گلستانت
ما را دلیست دایم در هم چو موی زنگی
[...]
طبع لطیف داند لطف لب و دهانت
فکر دقیق باید سررشته میانت
دی میشدی خرامان چون سرو و عقل میگفت
خوش میروی به تنها، تنها فدای جانت
دانی چرا رفیقت کرد از درِ تو دورم؟
[...]
پیرانه سر کشیدم سر در ره سگانت
موی سفید کردم جاروب آستانت
ای از هلال ابرو بر آفتاب تابان
مشکین کمان کشیده من چون کشم کمانت
کم زن گره میان را بر قصد من که ترسم
[...]
رنگ شراب دارد یاقوت درفشانت
بوی امیدواری می آید از دهانت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.