ای آب زندگانی یک نکته از دهانت
تا چند رحمتی نیست بر حال تشنگانت
دردا که بر لب آید جانم ز تشنه کامی
وآب حیات دارد لعل گهرفشانت
با من مکن مدارا اکنون که در محبت
شد رازم آشکارا از غفرهٔ نهانت
ای بوستان خوبی خارم ز بینوایی
بگذار تا بچینم برگی ز بوستانت
هرگز کسی نیاید غیر از تو در خیالم
تا کیست در خیالت یا چیست در کمانت
بخت ار مدد نماید ای ترک سخت بازو
هم میخورم خدنگت، هم میکشم کمانت
مفتون تست خلقی الحق که میتوان گفت
هم آفت زمینت هم فتنهٔ زمانت
تا کی حدیث واعظ از هول رستخیز است
برخیز تا ببیند بالای دل ستانت
چشم از دو کون پوشم گر اوفتد به دستم
یا طرف آستینت یا خاک آستانت
گر پرده بر گشایی از این طرب فروغی
اول نظر نماید جان را فدای جانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش میروی به تنها تنها فدای جانت
مدهوش میگذاری یاران مهربانت
آیینهای طلب کن تا روی خود ببینی
وز حسن خود بماند انگشت در دهانت
قصد شکار داری یا اتفاق بستان
[...]
طوطی خجل فرو ماند از بلبل زبانت
مجلس پر از شکر شد از پسته دهانت
جعد بنفشه مویان تابی ز چین زلفت
حسن همه نکویان رنگی ز گلستانت
ما را دلیست دایم در هم چو موی زنگی
[...]
طبع لطیف داند لطف لب و دهانت
فکر دقیق باید سررشته میانت
دی میشدی خرامان چون سرو و عقل میگفت
خوش میروی به تنها، تنها فدای جانت
دانی چرا رفیقت کرد از درِ تو دورم؟
[...]
پیرانه سر کشیدم سر در ره سگانت
موی سفید کردم جاروب آستانت
ای از هلال ابرو بر آفتاب تابان
مشکین کمان کشیده من چون کشم کمانت
کم زن گره میان را بر قصد من که ترسم
[...]
رنگ شراب دارد یاقوت درفشانت
بوی امیدواری می آید از دهانت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.