امروز ندارم غم فردای قیامت
کافروخته رخ آمد و افراخته قامت
در کوی وفا چاره به جز دادن جان نیست
یعنی که مجو در طلبش راه سلامت
تیری ز کمانخانه ابروش نخوردم
تا سینه نکردم هدف تیر ملامت
فرخنده مقامی است سر کوی تو لیکن
از رشک رقیبان نبود جای اقامت
چون دعوی خون با تو کنم در صف محشر
کز مست معربد نتوان خواست غرامت
تا محشر اگر خاک زمین را بشکافند
از خون شهیدان تو یابند علامت
با حلقهٔ زنار سر زلف تو زاهد
تسبیح ز هم بگسلد از دست ندامت
من پیرو شیخی که ز خاصیت مستی
در پای خم انداخته دستار امامت
کیفیت پیمانه گر این است فروغی
چون است سبوکش نزند لاف کرامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به مضامین عشق، وفا و قیامت میپردازد. او از غم روز قیامت آزاد است زیرا عشق معشوقش را بالاتر از هر چیز دیگری میداند. در کوی عشق، هیچ راهی جز فدای جان وجود ندارد و برای رسیدن به معشوق، باید در برابر مشکلات ایستاد. شاعر اشاره میکند که تا زمانی که در سینهاش عشق وجود دارد، نمیتواند از تیرهای سرزنش و ملامت بگریزد. او به مقام و عظمت عشق اشاره میکند و از رشک رقیبان به عشقش میگوید. در روز محشر اگر خاک زمین را بشکافند، نشانههایی از شهدای عشق و محبت خواهد یافت. شاعر خود را پیرو شخصی میداند که عشق را در کمال سادگی و مستی شناخته است و به همین دلیل از زهد و ریاکاری دوری میجوید. در پایان، او تأکید میکند که کیفیت عشق و وفا به گونهای است که نمیتوان به راحتی با آن لاف زد و خود را بزرگتر از آنچه که هست نشان داد.
هوش مصنوعی: امروز به مسئله روز قیامت فکر نمیکنم، زیرا معشوقی در برابر من است که زیباییاش مرا مسحور کرده و غم و اندوه را از دل میبرد.
هوش مصنوعی: در مکان وفا، هیچ راهی جز فدای جان وجود ندارد؛ بنابراین در جستجوی او، به دنبال راهی امن نباش.
هوش مصنوعی: من تا زمانی که به سمت قلبم هدف نگرفته بودم، از تیر ابرویت هیچ آسیبی نمیدیدم.
هوش مصنوعی: مکان تو خوشحالکننده و باارزش است، اما به خاطر حسادت دشمنان، جایی برای ماندن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی در روز قیامت بخواهم از تو شکایت خون و ظلمی که بر من روا داشتی کنم، نمیتوانم از حالت مستی و شیدایی تو انتظار جبران و غرامت داشته باشم.
هوش مصنوعی: اگر تا روز قیامت زمین را بشکافند، نشانهایی از خون شهیدان تو پیدا خواهند کرد.
هوش مصنوعی: اگر زاهد، زلف تو را به حلقهٔ زنار بسنجید، تسبیح او از دستش میافتد و احساس پشیمانی به او دست میدهد.
هوش مصنوعی: من پیرو کسی هستم که به خاطر حالت مستی و شگفتیاش، پایش را بر زمین گذاشته و کلاهی که نماد رهبری و امامت است را به دور انداخته است.
هوش مصنوعی: اگر ویژگیهای پیمانه اینگونه باشد، چطور ممکن است کسی با ویژگیهای نیکو از خود brag کند و به خود ببالد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ماه عذار من و ای خوش قد و قامت
برخیز که برخاست ز عشق تو قیامت
صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت
سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت
امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام
بسیار به دندان گزد انگشت ندامت
در دیده خیال قد تو روز جدائی
[...]
ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت
گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت
شهری ست پر از فتنه و راهی ست پرآشوب
نه روی سفر کردن و نه رای اقامت
رفتی و مپندار که دست از تو بدارم
[...]
تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت
تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت
مستغرق غم گشته به دریای تحیر
باشد که از این ورطه درآیم به سلامت
درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش
[...]
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت
خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید
تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت
فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.