غمش را غیر دل سر منزلی نیست
ولی آن هم نصیب هر دلی نیست
کسی عاشق نمیبینم و گر نه
میان جان و جانان حایلی نیست
کی اش مجنون لیلی میتوان گفت
کسی کافسانه در هر محفلی نیست
کجا گردد قبول خواجهٔ ما
غلامی راکه بخت مقبلی نیست
نشاطی هست در قربان گه عشق
که مقتولی ملول از قاتلی نیست
شرابی خوردهام از جام طفلی
که در خم خانهٔ هر کاملی نیست
من از بی حاصلی حاصل گرفتم
و زین خوشتر کسی را حاصلی نیست
سر کوی عدم گشتم که آنجا
دو عالم را وجود قابلی نیست
شدستم غرق دریایی که هرگز
غریقش را امید ساحلی نیست
من و آن صورت زیبا فروغی
که این معنی به هر آب و گلی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهاء الدین علی کز چرخ جودش
دمی دریا و کان را خوشدلی نیست
دلش با بحر اخضر توامانست
ولیکن او بدین بیساحلی نیست
به نادر معدهٔ آزی بیابی
[...]
دو دلبر داشتن از یکدلی نیست
دو دل بودن طریق عاقلی نیست
همی در هیچ صحرا منزلی نیست
که در خاک رهش پرخون دلی نیست
مرا در عشق جز درد دلی نیست
چو از وصل نگارم حاصلی نیست
اگر پیش تو آسانست جانا
مرا چون روز هجران مشکلی نیست
بجز مهرت نمی ورزیم کاری
[...]
مرا از دل خبر جز بی دلی نیست
ز جان حاصل به جز بی حاصلی نیست
چو غنچه تنگدل زآنم همه عمر
که باغ دهر جای خوشدلی نیست
به قول بی دلان در مذهب عشق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.