گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

صاحب الامر مگر باز گذاری بکند

راه بنماید و با عدل قراری بکند

در غمش هر در و لعلی که دلم داشت بریخت

مگر از گریه شادیش نثاری بکند

دوش گفتم بکند وعده وفا، قائم حق

هاتف غیب ندا داد که آری بکند

عصر خالی شده از عدل بود کز طرفی

مهدی از غیب برون آید و کاری بکند

ره ندارم بر او تا بدهم شرح غمش

مگرش باد صبا گوش و گذاری بکند

وصل او یا خبر مرگ اعادی یا عدل

یک دعائی ز کسی زین دو سه کاری بکند

تو در این غمکده ای فیض بمان روزی چند

که گذر بر سرت از گوشه کناری بکند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode