مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
نه من تنها که خلقی از خدا این آرزو دارند
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد
مرا روز ازل کاری به جز شوقش نفرمودند
هر آن قسمت که آنجا رفت دیگرگون نخواهد شد
گلستان جهان پژمرده شد از جور عیاران
به عدلش کی شود خرم اگر اکنون نخواهد شد
مراد من همین باشد که خاک پای او گردم
حدیث همنشینیها چه گویم چون نخواهد شد
مگر تحصیل قرب او به علم معرفت بتوان
وگرنه وصل حاصل را به این افسون نخواهد شد
تو در تقوی و طاعت کوش و علم و معرفت ای فیض
که دیدارش به نفسی از هوا مشحون نخواهد شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و شوقی که به حضور معشوق دارد سخن میگوید و بیان میکند که این شوق هرگز از دلش خارج نخواهد شد. او به تقدیر آسمان اشاره میکند و میگوید که این وضعیت تغییر نخواهد کرد. همچنین بیان میکند که تنها او نیست که چنین آرزویی دارد و دیگران نیز در این longing شریک هستند. شاعر به ناکامیهای دنیا و عدم خوشبختی مردم اشاره میکند و میگوید که آنچه او میخواهد، خاک پای معشوق بودن است. در نهایت، او بر این باور است که برای نزدیک شدن به معشوق باید علم و معرفت را جستجو کرد، زیرا وصال به سادگی ممکن نیست و نیاز به کوشش دارد.
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق من به حضور او هرگز کاهش نخواهد یافت. این سرنوشت آسمانی است و تغییر نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: نه تنها من که گروه زیادی از مردم به این آرزو دست دارند، اما این حسرت و آرزو به سادگی به آسمان نمیرود و برآورده نخواهد شد.
هوش مصنوعی: در آغاز روزگار، به من سفارش کردند که تنها به عشق او بپردازم و هر قسمت از سرنوشت که آنجا رقم خورد، دیگر تغییر نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر ظلم و رفتار نادرست برخی از افراد نابسامان و غمگین شده است. اگر اوضاع به عدالت برنگردد، آیا این دنیا دوباره به شکوفایی و شادی خواهد رسید؟ اگر هنوز اصلاحی انجام نشود، امیدی به بهبود نیست.
هوش مصنوعی: من فقط میخواهم که خاک پای او شوم. دربارهی دوستیها و نشستوبرخاستها چه بگویم، وقتی که این رابطهای نمیشود.
هوش مصنوعی: برای اینکه به نزدیکی و محبوبیت خداوند دست یابیم، باید به علم و شناخت عمیق بپردازیم. در غیر این صورت، به شکلهای جذاب و فریبنده نمیتوانیم به وصال حقیقی برسیم.
هوش مصنوعی: سعی کن در امور تقوا و عبادت تلاش کنی و همچنین در دانش و شناخت. ای فیض، که ملاقات با تو از عشق و خواستههای دنیا خالی خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت
مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟
مرا روزِ ازل کاری به جز رندی نفرمودند
[...]
مرا دل از خرابات مغان بیرون نخواهد شد
چه سوی خانقاهش ره نمایم چون نخواهد شد
به طوف گلشن و گل رند عاشق را کجا جویی؟
که جز با روی گلرنگ و می گلگون نخواهد شد
به صحرای جنون هر کو قدم زد چون مرا بیند
[...]
نصیب از نعمت بسیار دیگرگون نخواهد شد
زدریا قطره ای آب گهر افزون نخواهد شد
نباشد از فروغ مهر تابان لعل را سیری
زخون خوردن پشیمان آن لب میگون نخواهد شد
گرانجانی بود بار گران بر دل بزرگان را
[...]
مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
نه من تنها که خلقی از خدا این آرزو دارند
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد
مرا روز ازل کاری به جز شوقش نفرمودند
[...]
مرا در سینه دل چون نافه تا پرخون نخواهد شد
نصیبم نکهتی زان طره شبگون نخواهد شد
کمال ناامیدی بین کزان نامهربان شادم
به من بیمهریش گر زانچه هست افزون نخواهد شد
من و از محفلش اندیشه رفتن؟ محالست این
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.