گنجور

 
فیض کاشانی

با خون دل نوشتم نزد امام نامه

انّی رأیت دهرا من هجرک القیامه

دارم من از فراقت در دیده صد علامت

لیس الدموع عینی هذا لنا العلامه

گفتی ملامت آمد از کثرت حدیثش

واللّه ما رأینا حبّا بلاملامه

پرسیدم از خبیری حال امام گفتا:

فی بعده عذاب فی قربه السلامه

با دشمنان مگویید سرّش من آزمودم

من جرّب المجرّب حلّت به الندامه

گرچه امام فرض است بهر هدایت خلق

واللّه ما قبلنا من غیرک الامامه

ای فیض در وصالش می‏‌کوش تا توانی

حتّی تذوق منه، کأسا من الکرامه

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode