ای شاهد قدسی بگشا بند نقابت
ای مهدی هادی بنما ره به جنابت
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کان بقعه کدامست که شد منزل خوابت
باید که شود صرف اسیران فراقت
اندیشه آمرزش و تدبیر ثوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست اماما که بلند است جنابت
خواهم که ببازد سر خود در قدمت فیض
تا باز چه اندیشه کند رأی صوابت
جانها به کف و منتظر وعده دیدار
ای شاهد قدسی بگشا بند نقابت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شاهد قدسی، کِه کَشَد بند نقابت؟
وی مرغ بهشتی، که دهد دانه و آبت؟
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کآغوشِ که شد منزل آسایش و خوابت؟
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
[...]
رندان همه در کوی مغان گشته خرابت
ای مغبچه شوخ چه مست است شرابت
لطف و کرمت تیر کشیدست به تنها
ارباب وفا جان دهد از ناز و عتابت
هستی تو پری زانکه درآیی بدل و جان
[...]
ای شاهد قدسی بگشا بند نقابت
ای مهدی هادی بنما ره به جنابت
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کان بقعه کدامست که شد منزل خوابت
باید که شود صرف اسیران فراقت
[...]
از خنده چه آلوده شود لب بعتابت
زهر از شکرت میچکد و، آتش از آبت
از قتل من بیگنه، ای شوخ بپرهیز
کان نیست گناهی که نویسند ثوابت
حاجب ندهد راهم و خواهم که نهانی
[...]
ای آنکه بود جام پر از باده ی نابت
با مدعیان می نگرم مست و خرابت
هر گه که پیامی دهم این است جوابت
کآیم زره لطف شب هجر به خوابت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.