فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

ای شاهد قدسی بگشا بند نقابت

ای مهدی هادی بنما ره به جنابت

خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز

کان بقعه کدامست که شد منزل خوابت

باید که شود صرف اسیران فراقت

اندیشه آمرزش و تدبیر ثوابت

هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی

پیداست اماما که بلند است جنابت

خواهم که ببازد سر خود در قدمت فیض

تا باز چه اندیشه کند رأی صوابت

جانها به کف و منتظر وعده دیدار

ای شاهد قدسی بگشا بند نقابت