رنجیده از من میگذشت گفتم چه کردم جان من
گفتا ز پیشم دور شو دیگر بگرد من متن
از ما شکایت میکنی سر را حکایت میکنی
ما را سعایت میکنی از عشق ما خود دم مزن
تو مرد عشق ما نهٔ جور و جفا را خانهٔ
تو قابل اینها نهٔ دعوی مکن عشق چو من
ز اندوه و غم دم میزنی بر زخم مرهم مینهی
دل میکنی از غم تهی دل از وصال ما بکن
کردند مشتاقان ما در راه ما جانها فدا
تو میگریزی از بلا آسوده شو جانی مکن
گفتم سرت گردم بگو از هرچه من کردم بگو
ای چارهٔ دردم بگو دل کن تهی ز اندوه من
بد کردم و شرمندهام پیش تو سرافکندهام
خوی ترا من بندهام تیغ جفا بر من مزن
ازتوچسانبتوانگسیخت وزتوچهسان بتوانگریخت
خون مرا باید چو ریخت اینک سرم گردن بزن
از فیض دامن در مکش از چاکر خود سر مکش
بر لوح جرمش خط بکش بر آتش دل آب زن
گر نگذری از جرم من جان من آن تست و تن
تیغی بکش بر من بزن منت بنه بر جان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، گوینده از محبوب خود میخواهد که دلسردی و رنجش خود را فراموش کند و به او فرصت ببخشد. محبوب با انتقاد از گوینده میگوید که او باید از عشق واقعی و آلام آن آگاه باشد و نمیتواند از مشکلات عشق فرار کند. گوینده از این که به محبوب آسیب رسانده است، نادم و شرمنده است و از او میخواهد که دیگر بر او خشم نگیرد و او را ببخشد. در نهایت، گوینده به وضوح احساس تسلیم و فروتنی خود را نسبت به عشق و وفاداری به محبوب ابراز میکند و درخواست میکند که بر او رحم کند.
هوش مصنوعی: او با دلخوری از کنارم میگذشت. وقتی پرسیدم چه کار کردهام، جانم گفت که از من دور شو و دیگر به دنبال من نگرد.
هوش مصنوعی: تو از ما گله میکنی و داستانها میگویی، اما ما را بدنام میکنی. از عشق ما هم سخن نران.
هوش مصنوعی: تو مرد عشق هستی و جفا و سختی جایی در دل تو ندارند، پس به این مسائل کلامی نپرداز و مانند من در عشق غرق شو.
هوش مصنوعی: غمها و اندوهها را کنار بگذار و زخمهای دل را با عشق و محبت درمان کن. دل خود را از غم خالی کن و به وصال ما بپرداز.
هوش مصنوعی: عاشقان ما جانفشانی کردند و برای ما آمادگی خود را نشان دادند، اما تو که از مشکلات فرار میکنی، بیدغدغه باش و نگران نباش.
هوش مصنوعی: به someone گفتم که اگر از هر چیزی که من انجام دادهام حرف بزنی، شاید به درمان دردهای من کمک کند. امیدوارم که دل تو از غم و اندوه خالی باشد.
هوش مصنوعی: من کار بدی انجام دادم و حالا شرمندهام. در مقابل تو احساس خجالت میکنم. من در خدمت تو هستم و خواهش میکنم که با من بد رفتار نکنی.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از تو جدا شوم، و چگونه میتوانم از تو فرار کنم؟ وقتی خونم ریخته شود، پس حالا باید گردن مرا بزنید.
هوش مصنوعی: از نعمت دامن مادرت دور نشو و خودت را از خدمتگزار خود نران. بر روی پرونده خطاهایش یادداشتی بنویس و دل شکستهات را با آب آرامش ببخش.
هوش مصنوعی: اگر از خطای من بگذری، جانم متعلق به توست و اگر نه، با یک تیغ به من حمله کن و درد و رنج خود را بر من فرودآور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلبن نوان اندر چمن عریان چو پیش بت شمن
نه یاسمین و نه سمن نه سوسن و نه نسترن
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر رَبع و اَطلال و دِمَن
رَبع از دلم پرخون کنم خاک دمن گلگون کنم
اطلال را جیحون کنم از آب چشم خویشتن
از روی یار خرگهی ایوان همی بینم تهی
[...]
از غرب سوی شرق زن بد خواه را بر فرق زن
بر فرق او چون برق زن مگذار ازو نام و نشان»
کز باده می زاید فرح
در سینه غمگین من
هایل هیونی تیز دو، اندک خور بسیار رو
از آهوان برده گرو در پویه و در تاختن
هامون گذاری کوه وش، دل بر تحمل کرده خوش
تا روز هر شب بارکش، هر روز تا شب خارکن
چون باد و چون آب روان در دشت و در وادی دوان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.