از دلم بس ناله بیرون میکشم
وز جگر بس کاسهٔ خون میکشم
بر درت میآورم صد گون نیاز
تا ز تو یک ناز بیرون میکشم
عشوهای را کآورد در گردشم
عشوهها از چرخ گردون میکشم
خون دل ریزم به جای می به جام
خون به جای آب گلگون میکشم
مطربا چون دست بر قانون کشند
ناله من هم به قانون میکشم
چند تبسم میکنی خون میخورم
حسرتی زان لعل میگون میکشم
گر کند رطل گران دریا دلی
من ز خون دیده جیحون میکشم
بر سر راهت فتاده خوار و زار
خویش را در خاک و در خون میکشم
کاسههای زهر هجران ترا
هیچ میدانی که من چون میکشم
گر کشند از دست دشمن جورها
من ز دست دوست افزون میکشم
طالع شوریدهٔ دارم چو فیض
این همه از بخت وارون میکشم
محنت و بیدادم از دست خود است
حاش لله کی ز گردون میکشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دامن دل از تو در خون میکشم
ننگری ای دوست تا چون میکشم
از رگ جان هر شبی در هجر تو
سوی چشم خونفشان خون میکشم
گرچه چون کاهی شدم از دست هجر
[...]
گر بگویم خون شود در کوه سنگ
آنچه من از دور گردون میکشم
کس نداند چون منی دیوانهای
جور این گردون دون چون میکشم
گردهام خون میشود تا گردهای
[...]
از معانی مغز بیرون میکشم
معنوی داند که من چون میکشم
بسته دارم تا نظر در صورتی
معنی هر لحظه بیرون میکشم
لیلیی دارم که نتوان دیدنش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.