از معانی مغز بیرون میکشم
معنوی داند که من چون میکشم
بسته دارم تا نظر در صورتی
معنی هر لحظه بیرون میکشم
لیلیی دارم که نتوان دیدنش
در غمش صد بار بیرون میکشم
کاسههای زهر هجر دوست را
عشق میداند که من چون میکشم
موسیم من عقل هارون من است
منت نصرت ز هارون میکشم
یکسر مو سر نمیپیچم ز عقل
این ریاضتها به قانون میکشم
از پی تحصیل زاد آخرت
جورها از دنیی دون میکشم
دم به دم زان غمزه تیری میرسد
خامهٔ پرهیز در خون میکشم
بهر بیاندازه عیشی در درون
محنت ز اندازه بیرون میکشم
دل ز دنیا کنده و در ارض تن
رنج خسف جسم قارون میکشم
رنجها باشد کلید گنجها
رنجها از طاقت افزون میکشم
تا رسم از رنج در گنجی چو فیض
جورها از چرخ گردون میکشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دامن دل از تو در خون میکشم
ننگری ای دوست تا چون میکشم
از رگ جان هر شبی در هجر تو
سوی چشم خونفشان خون میکشم
گرچه چون کاهی شدم از دست هجر
[...]
گر بگویم خون شود در کوه سنگ
آنچه من از دور گردون میکشم
کس نداند چون منی دیوانهای
جور این گردون دون چون میکشم
گردهام خون میشود تا گردهای
[...]
از دلم بس ناله بیرون میکشم
وز جگر بس کاسهٔ خون میکشم
بر درت میآورم صد گون نیاز
تا ز تو یک ناز بیرون میکشم
عشوهای را کآورد در گردشم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.