کنم اندیشهٔ دنیا شود عقبا فراموشم
کنم اندیشه عقبا شود دنیا فراموشم
بیا اندیشه باقی کنم کان جای اندیشه است
ز فانی بر کنم دل تا شود یکجا فراموشم
کسی کز وی من آبادم دمی نگذارد از یادم
ولی از عزو استغنا کند خود را فراموشم
شوم غافل از و هر دم دگر آید فرا یادم
بیادش گویم ای مقبل مشو جانا فراموشم
مرا تا بینمت سیر و بیادم آر چون رفتی
بیا اینجا در آغوشم مکن آنجا فراموشم
دل اندر عهد او بستم بامید وفا داری
چو دانستم که خواهد کرد بیپروا فراموشم
مرا آن یار میگوید بیادم دار پیوسته
نه امروزم بیاد آری کنی فردا فراموشم
اگر پیوسته نتوانی گهی در خاطرم میدار
بیادی چون مرا هر جا مکن یکجا فراموشم
بیادی چون مرا هر دم سزد گاهی کنی یادم
روی یکدم گر از یادم مکن الا فراموشم
چو فیض از دین و از دنیا گذشتم بهر یاد او
بآن غایت که شد هم دین و هم دنیا فراموشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو عالم شد ز یاد آن سمن سیما فراموشم
به خاطر آنچه می گردید شد یکجا فراموشم
نمی گردد ز خاطر محو چون مصرع بلند افتد
شدم خاک و نشد آن قامت رعنا فراموشم
چه فارغ بال می گشتم درین عالم اگر می شد
[...]
زبان و سود، شد در عشق بی پروا فراموشم
خیال آخرت، گردید چون دنیا فراموشم
گِل کوثر زنم از بی نیازی بر در جنّت
نخواهد شد اگر در محشر، استغنا فراموشم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.