گنجور

 
فیض کاشانی

زهر فراق نوشم تا کام من برآید

بهر وصال کوشم تا جان ز تن برآید

دل بر جفا نهادم تا می‌توان جفا کن

از جان کشم جفایت تا کام من برآید

تخم وفات در جان کشتم که چون بمیرم

شام وفا پس از مرگ از خاک من برآید

گر بی‌وفاست معشوق کان وفاست عاشق

عاشق وفا کند تا از خویشتن برآید

وقف تو کرده‌ام من جان و دل و سر و تن

در خدمتم سراپا تا جان ز تن برآید

هر کو سفر گزیند تا مقصدی بیابد

باید غریب گردد ز اهل و وطن برآید

چون در سفر تو باشی صد جان فدای غربت

گر ره‌زنی تو مقصود از راهزن برآید

در حضرتت برد فیض پیوسته ظن نیکو

انجام هر مهمی از حسن و ظن برآید

 
 
 
حافظ

دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

کز آتش درونم دود از کفن برآید

بنمای رخ که خَلقی والِه شَوَند و حیران

[...]

صائب تبریزی

از روی نو خط یار هر جا سخن برآید

گرد از بهار خیزد دود از چمن برآید

گردند از خجالت سیمین بران قبا پوش

آنجا که یوسف مااز پیرهن برآید

هر چند گفتگو را نازک کند لب او

[...]

طغرای مشهدی

صد جامه پوشد از شرم، سرو خجسته قامت

جایی که آن سهی قد، از پیرهن برآید

میدان شناس داغم، مردآزمای شورش

از عهده دل من، کی سوختن برآید؟

نیش وطن دلم را نوش است در غریبی

[...]

فیض کاشانی

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانم یا جان ز تن برآید

بنمای رو که جان‏ها گردد فدای رویت

بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

هر قوم راست راهی، شاهی و قبله‏گاهی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
بیدل دهلوی

از حقهٔ دهانش هر گه سخن برآید

آب از عقیق ریزد دُرّ از عدن برآید

از شوق صبح تیغش مانند موج شبنم

گلهای زخم دل را آب از دهن‌ برآید

از روی داغ حسرت‌ گر پنبه باز گیرم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه