غزل شمارهٔ ۳۴۲
در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند
گرد سر شمع تو پریدن نگذارند
از بدر جبین تو هلالی ننمایند
گل گل شکفد زان رخ و چیدن نگذارند
صد بار نظر افکنم آن سوی و مکرر
از شرم و حیای تو رسیدن نگذارند
لعل تو مگر خمر بهشتست که کس را
زان باده درین نشاه چشیدن نگذارند
با آب حیات است که جز خضر خط تو
کس را بحوالیش چریدن نگذارند
تا تیغ زدی جان طلبی قاعدهٔ کیست
بسمل شدگانرا بطپیدن نگذارند
در دام تو افتاد دل فیض و مر او را
زین سلسله تا حشر رهیدن نگذارند
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: کتابخانه تصوف | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...