کمان غمزه پر کش کن که تیرت را نشان گردم
بگو حرفی که تا چون خط به گرد آن دهان گردم
زبان بسته تا تقریر شرح بیقراری کرد
چو حرف شکوه میخواهم که بر گرد زبان گردم
تو چون سرو روان از پیش من رفتی و میخواهم
ز خجلت آب گردم تا به دنبالت روان گردم
درین دریای خون کز هیچ سوره بر کنارش نیست
دلی خواهم که چون گرداب دایم بر میان گردم
امیدم پیر شد در وعدهگاه انتظار او
کجا شد وعدة دیگر که باز از نو جوان گردم
چنین نامهربانیها که من دیدم عجب نبود
که با من مهربان گردد اگر نامهربان گردم
خیالی گشتهام در ناتوانیها از آن ترسم
که ناگه از نظرگاه سر تیرت نهان گردم
به او رنگی ندارد گریة خونین من فیّاض
به پیش غم گر از هر تار مژگان خونفشان گردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گران شد بر دل من تن بیا تن گرد جان گردم
همه تن میشوم شاید بر جانان روان گردم
چو جانرا او بود جانان ز سر تا پای گردم جان
جهانرا چون بود او جان بجان گیرد جهان گردم
گران جان نیستم گر من سبک بیرون روم از تن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.