گران شد بر دل من تن بیا تن گرد جان گردم
همه تن میشوم شاید بر جانان روان گردم
چو جانرا او بود جانان ز سر تا پای گردم جان
جهانرا چون بود او جان بجان گیرد جهان گردم
گران جان نیستم گر من سبک بیرون روم از تن
زمین تا کی توان بودن بیا تا آسمان گردم
ز بهر آنکه تا بینم رخ پیدای پنهانش
نشان از وی چو نتوان یافت هم خود بینشان گردم
ز بس جستم نشان او نشان گشتم بجست و جو
ز سر تا پا زان باشم ز پا تا سر بیان گردم
ز اوصاف جمال او کنم تا نکتهٔ روشن
بپیچ و تاب چون زلفان بگرد گلرخان گردم
بدور آتش روئی پریشان چون دخان باشم
ندارد عشق چون پیری بیا من هم جوان گردم
شدم در عشق پیر و او جوانی میکند با من
چو تیرم میکند تیرم کمان خواهد کمان گردم
نهادم سر بفرمانش چو گویم پیش چوگانش
گر این خواهد من این باشم ورآنخواهد من آن گردم
کجم گر میکند گر راست فزونم میکند گر کاست
چنین خواهد چنین باشم چنان خواهد چنان گردم
چنان بودم که میدانی چنین گشتم که میبینی
خزان خواهد بسوی اصل بیبرگی خزان گردم
بهارم خواهد او از جان برویم لاله و ریحان
ز من خیری که او جوید همان باشم همان گردم
کنم او را که او گوید روم آنجا که او پوید
چو اینم میکند اینم چو آنم کرد آن گردم
گهی هشیار و گه مستم گهی بالا گهی پستم
؟؟؟ان گردم
دلم یک شعله بود از عشق بیرون رفت از دستم
بیا ای فیض تا در ماتم دل مشتغل گردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و وابستگی شدید شاعر به محبوبش است. شاعر از سختی و سنگینی عشق میگوید و اینکه چگونه این احساسات او را به سوی محبوبش میکشاند. او خود را در این عشق از تن جدا و به جان پیوند میزند و بیانگر آن است که در جستجوی نشانههایی از محبوب است. شاعر احساس میکند که با وصف محبوب میتواند به او نزدیکتر شود و عشقش او را به گونهای دگرگون کرده است که در هر حالتی، مانند جوانی بار دیگر به زندگی برگردد. او اشاره به گذر زمان و تغییرات ناشی از عشق دارد و به حالتهای متضاد خود اشاره میکند؛ گاهی هشیار و گاهی مست است. در نهایت، او از فیض و حضور محبوب خود میخواهد تا دلش آرام گیرد.
هوش مصنوعی: بار سنگینی به قلب من افتاده است. من تنها به تو فکر میکنم و آمادهام که همه وجودم را برای تو بگذارم. شاید با این کار بتوانم به جانانم نزدیکتر شوم.
هوش مصنوعی: اگر جان من او باشد، من از سر تا پایم را فدای او میکنم. اگر او جان من باشد، چطور میتوانم به دنیا توجه کنم؟ من تمام جهان را برای او خواهم گرداند.
هوش مصنوعی: من با ارزش و گرانبها نیستم، اگر از بدن خود به آرامی خارج شوم. تا چه زمانی میتوانم در اینجا باقی بمانم؟ بیایید تا به آسمان بروم و به اوج برسم.
هوش مصنوعی: برای اینکه چهرهی پنهان او را ببینم، حتی اگر نتوانم نشانهای از او پیدا کنم، خودم بینشان و به دور از او میشوم.
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش بسیار برای یافتن او، حالا خودم تبدیل به یک نشان از او شدهام. از سر تا پا سعی کردهام که او را درک کنم و حالا از پایم تا سرم، در واقع خودم را به او نزدیک کردهام و بیانگر او هستم.
هوش مصنوعی: من از ویژگیهای زیبایی او میگویم تا نکتههای روشنی را به زیبایی و پیچیدگی زلفهای او بپیچم و چون گلرخان دور او بچرخم.
هوش مصنوعی: به دور آتش تو، همچون دودی آشفته و بیثبات هستم. عشق مثل پیری بر من تأثیر ندارد، پس بیا و من هم جوان شوم.
هوش مصنوعی: در عشق به حدی پیر شدم که جوانی از من میسازد. مثل اینکه تیر را به هدف میزند، من نیز به کمان تبدیل میشوم.
هوش مصنوعی: سرم را در پیش او میگذارم، اگر بگوید که میخواهد من در کنار او باشم، مانند یک مهره در بازی چوگان. اگر بخواهد که من به سوی دیگری بروم، چنان عمل میکنم.
هوش مصنوعی: اگر زندگی به من خوش بگذرد، خوشحال میشوم و اگر سختی بگذرانم، به همان اندازه دلتنگ و نگران میشوم. من به شرایطی که در آن هستم پاسخ میدهم و به همان شکل که میطلبد، تغییر میکنم.
هوش مصنوعی: من ابتدا به گونهای بودم که تو میدانی و حالا به شکلی شدهام که تو میبینی. به زودی مانند خزان به حالتی برمیگردم که بیبرگی و پوچی را تجربه خواهم کرد.
هوش مصنوعی: او از من میخواهد که بهاری شاداب و سرزنده باشم؛ بنابراین، من باید مانند گلها و گیاهان خوشبو و زیبا باشم و آنچه را که او میجوید، به آن تبدیل شوم و همانگونه بشوم.
هوش مصنوعی: اگر او بگوید که به سوی او بروم، من به آنجا میروم. او با من رفتاری میکند که من هم مثل او رفتار میکنم. اگر او چیزی بگوید، من آن را انجام میدهم و اگر او راهی را برود، من هم به همان سمت میروم.
هوش مصنوعی: گاهی هوشیار و بیدار هستم، و گاهی هم غرق در مستی. گاهی در اوج و در موقعیت بالای زندگی هستم، و گاهی در شرایط پایین و سخت.
هوش مصنوعی: دل من چون شعلهای از عشق میسوزد و اکنون از دستانم رها شده است. ای فیض، بیا تا در اندوه و دلتنگی دل مشغول شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کمان غمزه پر کش کن که تیرت را نشان گردم
بگو حرفی که تا چون خط به گرد آن دهان گردم
زبان بسته تا تقریر شرح بیقراری کرد
چو حرف شکوه میخواهم که بر گرد زبان گردم
تو چون سرو روان از پیش من رفتی و میخواهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.