چون خوی دلبران ز عتابم سرشتهاند
همچون تبسّم از شکرابم سرشتهاند
شیخم ولیک شوخی طفلانه میکنم
کز رنگ و بوی عهد شبابم سرشتهاند
تا نالة حزین مرا گوش کردهاند
مرغان چراغ زمزمه خاموش کردهاند
کبکان ز نازکی سبق جلوة ترا
صد بار خواندهاند و فراموش کردهاند
اطفال گل چو گوهر شبنم ز نازکی
حرف ترا خریده و در گوش کردهاند
خوبان که گِرد چهره برآوردهاند خط
این شعله را خوشند که خسپوش کردهاند
فیّاض از بتان نتوان چشم خیر داشت
آیینه را ببین که چه مدهوش کردهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خورشید را ز مشک زره پوش کرده اند
وانگه بهانه زلف و بنا گوش کرده اند
از پر دلی دو هندوی کافر نژادشان
با آفتاب دست در آغوش کرده اند
در تاب رفته اند و بر آشفته کز چه روی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.