تا ذوق نوا بر لب من جوش برآورد
هر جا سرخاریست ز گل گوش برآورد
از ذوق بغلگیری آن قامت رعنا
هر مو به تنم چون مژه آغوش برآورد
آن شعله که در طور به موسی بنمودند
آخر سر از آن طرف بناگوش برآورد
بیطاقتی آخر ز دل این راز نهان را
فریادکنان از لب خاموش برآورد
یک دم ننشستم ز تکاپوی تو فیّاض
تا خون دلم از کف پا جوش برآورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق آمد و از سینه من جوش برآورد
گرد از من دل خسته مدهوش برآورد
در گوش گرفتم که دگر مهر نورزم
عشق آمد و این پنبه ام از گوش برآورد
فریاد که آن غمزه افسونگر جادو
[...]
هشیاریم از یاد تو بیهوش برآورد
بیهوشیم از خویش قدح نوش برآورد
هر جا که تماشای رخت باغ نظر شد
حیرت چقدر گل که ز آغوش برآورد
در دیده صاحبنظران موج غبار است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.