کجا چو تیغکشی در میان سپر گنجد!
ترا به کشتن عشّاق کاش سر گنجد
چه غم ز تنگدلیهای من محبَّت را
به ظرف تنگتر این باده بیشتر گنجد
میان شعله و پروانه این مسافت نیست
که در میانه حجابی ز بال و پر گنجد
میانة من و او اتّحاد از آن بیش است
که در میان ره آمد شد نظر گنجد
محبّتم به دلش جا اگر کند فیّاض
عجیب نیست، که در سنگ هم شرر گنجد