در آن مجلس که از مستی رخت طاقت گداز افتد
اگر خورشید تابان چهره افروزد به گاز افتد
علاج من همان از چشم بیمار تو می آید
کجا درد محبت را مسیحا چاره ساز افتد؟
به دامان غرور آب زمزم گرد ننشیند
اگر صد تشنه از پا در بیابان حجاز افتد
ز زخم خنجر الماس پهلو می کنی خالی
چه خواهی کرد اگر کارت به مژگان دراز افتد؟
هجوم بیقراران تیغ غیرت برنمی تابد
مبادا دیده محمود بر زلف ایاز افتد
عجب نبود کز آن رو آب می گردد دل صائب
هوا چون آتشین شد نخل مومین در گداز افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مضامین عشق و محبت پرداخته و به وضعیتهای خاصی اشاره میکند که در آن شرایط خاص احساسات دچار زوال یا تغییر میشوند. در مجالسی که مستی بر دلها چیره میشود، حتی تابش خورشید هم نمیتواند بر مشکلات فائق آید. شاعر به درد عشق و نیاز درمان آن اشاره میکند و میگوید تنها چشم بیمار معشوق میتواند آرامش بخش باشد. همچنین به غرور و عطش در میان عاشقان اشاره میکند و به زخمهایی که از عشق میخورد، پرداخته و به خطرات و چالشهایی که در عشق وجود دارد، اشاره دارد. در نهایت، شاعر به تأثیرات شدید عشق بر حالت روحی خود و دیگران میپردازد و از تحمل سختیها و تغییرات ناگهانی در دل سخن میگوید.
هوش مصنوعی: در آن مجلسی که همه محو و شیدای خوشی هستند و از شدت مستی هیچکس توانای تحمل ندارد، حتی اگر خورشید با درخشش خیرهکنندهاش نمایان شود، همه تحت تأثیر آن حال قرار میگیرند و بیتابی میکنند.
هوش مصنوعی: درمان من فقط از نگاه بیمار تو به دست میآید. کجا کسی مثل مسیحا میتواند به درد عشق چارهای بیندیشد؟
هوش مصنوعی: غرور مانند آب زلال و پاکی است که هرگز در دامان خود نمیپذیرد، حتی اگر صد نفر تشنه و گرسنه در بیابان بیفتند.
هوش مصنوعی: اگر زخمی بر پهلویت ایجاد شود و خنجر الماس به تو آسیب بزند، در چنین شرایطی چه میتوانی بکنی اگر کار تو به مژگان بلند و زیبایی بیفتد؟
هوش مصنوعی: افراد بیتاب و ناآرام نمیگذارند که کسی به زیباییهای محبوبشان نگاه کند، زیرا نگرانند که چشم محمود به موی ایاز بیفتد.
هوش مصنوعی: به هیچ وجه عجیب نیست که دل صائب بر اثر آن شرایط دچار تلاطم شود، چون وقتی دل مؤمن به شدت داغ شود، مانند شعلههایی که نخل را در گداز میسوزاند، او نیز دچار تغییر و تحول میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه هر دل کز نوا دم زد قبول دلنواز افتد
سر محمود میباید که در پای ایاز افتد
اگر از بام عرش افتد سرم بر خاک راه تو
ز شادی برجهد از جای و در پای تو باز افتد
سگانت بر نیاز نازنینان نازها دارند
[...]
وجودت تا ز چشم کیمیای امتیاز افتد
چو سیم قلب یک دم کاش راهت بر گداز افتد
تو کز هول صراط از پا فتادی وه نمیدانم
چه خواهی کرد اگر ره بر دم شمشیر ناز افتد؟
چه یکرنگی است این یارب که گر محمود را بر دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.