لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
فصیحی هروی

باز عشق آمد که آراید گلستان مرا

سازد از خون جگر شاداب بستان مرا

باز عشق آمد که از فیض نشاط گریه‌ای

چون کنار گل کند پرخنده دامان مرا

باز عشق آمد که دربستان کفر زلف دوست

شبنم رخساره گل سازد ایمان مرا

باز عشق آمد که از هر دورباش غمزه‌ای

بشکند در دیده من نوک مژگان مرا

باز عشق آمد که ناخن بررگ جانم زند

زیور گوش ملایک سازد افغان مرا

باز عشق آمد که اندازد به رغم عافیت

در کف صد چاک هر تار گریبان مرا

باز عشق آمد که از ذوق سرشک افشانیی

دیده یعقوب سازد داغ حرمان مرا

باز عشق آمد که مهمان خدنگ ناز دوست

پرسد از هر دل که بیند خانه جان مرا

باز عشق آمد که در بازار حسن خودفروش

بر سر مژگان گشاید بار سامان مرا

باز عشق آمد که خنداند ز فیض جلوه‌ای

چون لب زخم شهیدان چشم گریان مرا

باز عشق آمد که از زیر گلیم عافیت

آورد بیرون فصیحی طبل پنهان مرا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عبدالقادر گیلانی

گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا

زندگی نگذاشتی بی او غم هجران مرا

سرومن آغشته در اشک جگرخون من است

فارغم گر باغبان نگذاشت در بستان مرا

نیست فرقی در میان شخص من با سایه ام

[...]

عطار

ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا

من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا

جان و دل پر درد دارم هم تو در من می‌نگر

چون تو پیدا کرده‌ای این راز پنهان مرا

ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک

[...]

ابن یمین

مدتی گردون ز غیرت داشت سرگردان مرا

زانک در دانش مزید یافت بر اقران مرا

منت ایزد را که باز از ظلمت حرمان چو خضر

رهنما شد بخت سوی چشمه حیوان مرا

بودم اندر تیه حیرت مدتی همچون کلیم

[...]

سلمان ساوجی

ای سکندر دولتی کاوصاف لطفت دم به دم

می‌گشاید از زبان، صد چشمه حیوان مرا

تا قضا بستان سرای دولتت را ساخت، ساخت

بلبل دستان سرای آن سرا بستان مرا

در زمانت ابر می‌گوید به آواز بلند

[...]

امیرعلیشیر نوایی

هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا

زنده بردن از سر کوی مغان نتوان مرا

خانه دل بود آبادان ز تقوی وه که ساخت

عشوه های ساقی و سیل قدح ویران مرا

پرده زهدم چه سان پوشد که از آشوب می

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه