صبحیم چه سود از دل آهی ندمیدیم
وز ناصیه بخت سیاهی ندمیدیم
جان نیک فسونیست ولی حیف که هرگز
بر سرکشی پر کلاهی ندمیدیم
با صبح بلنداختر یوسف به گه شام
داغیم که از مشرق چاهی ندمیدیم
پامال شدن نکهت گلهای نیازست
افسوس که هیچ از سر راهی ندمیدیم
گوئید که ما صبح وصالیم فصیحی
هیچ از شکن زلف سیاهی ندمیدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صد شکرکه جز عجز گیاهی ندمیدیم
فری ندمیدیم و کلاهی ندمیدیم
تا آبله پایی نکشد رنج خراشی
خاری نشدیم از سر راهی ندمیدیم
حسرت چه اثر واکشد از حاصل مطلب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.