لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
فصیحی هروی

به بوی درد پریشان زلف یار شدم

نه صید دوست که صید دل فگار شدم

روم به کوثر و خمیازه هوس نکشم

به کوی باده به دریوزه خمار شدم

حدیث فیض تماشای سنبل و گل دوست

ز من شنو که خزان بودم و بهار شدم

نوای شکر شهادت شنیدم از لب خضر

به مهربانی تیغت امیدوار شدم

نهان ز فیض بهارم درین چمن کشتند

که سبز ناشده نومید برگ و بار شدم

دمید صبح رخش دوش پیشتر ز سحر

ز روی ناله ناکرده شرمسار شدم

مرا ز باغ فصیحی بهار بیرون کرد

به دشت رفتم و از داغ لاله‌زار شدم

 
 
 
خیالی بخارایی

مرا مکش که تو را خاک رهگذار شدم

پی رضای تو رفتم گناهکار شدم

به اختیار غلامیّ حضرتت کردم

که بر ولایت دل صاحب اختیار شدم

ز بیم جرم پراکنده حال بودم لیک

[...]

صائب تبریزی

ز ناروایی خود این چنین که خوار شدم

به حیرتم که چسان خرج روزگار شدم

درین قلمرو آفت ز ناتوانیها

به هر کجا که نشستم خط غبار شدم

تو شاد باش که من همچو غنچه تصویر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه