پریشان نالهام بر گرد هر گلزار میگردم
نا از سودای گل در جستجوی خار میگردم
درین فصل بهار از غنچه دل خنده میجوشد
مگر از نخل تیغی باز برخوردار میگردم
مزاج خویش نشناسم همین دانم که گر بر من
دم گرم مسیحا بگذرد بیمار میگردم
دل رحمت برد حسن قبول توبهام گر من
پشیمان گنه زانساز کز استغفار میگردم
دلم زود آشنای عشق گردیدست مغذورم
اگر دیر آشنای سبحه و زنار میگردم
به رغم عقل احول آن چنان با دوست یکرنگم
که بر گرد سر هر موی خود صد بار میگردم
فصیحی از وفاداری مگر غم چشم خویشم خواند
که هر ساعت سراپا بیسبب خونبار میگردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.