گنجور

 
فصیحی هروی

عشق هر جا دست با غیرت پی پیمان دهد

وصل آنجا جان ستاند هجر آنجا جان دهد

ما و آسایش معاذالله که صید عشق را

آب حیوان در جگر خاصیت پیکان دهد

عشق با هر کس بنا سازی بر‌آید نام وصل

در مذاقش لذت خونابه هجران دهد

خواب را بر چشم مستان اجل سازم حرام

بعد قتلم خوی او گر رخصت افغان دهد

نشئه شوق فصیحی هر دم افزونتر شود

عشق هر چندش شراب از ساغر حرمان دهد

 
 
 
قطران تبریزی

روی صحرا را سنانش گونه مرجان دهد

هرچه بی جانست چون سنگ آب لطفش جان دهد

دردمندان را ز کافی کف او درمان دهد

بر زمین آید مه از گردون گردش فرمان دهد

کمترین خواهنده را او نعمت نعمان دهد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
قوامی رازی

مرتضی باید که بعد از مصطفی فرمان دهد

تابدین در علم دارووار او درمان دهد

هرکه منبر جز علی را سازد او باشد چو آن

کس که مصحف را به دست کودک نادان دهد

هرکه دین آور بود در حق به حق پرور شود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه