با من به شابهار به سر برد چاشتگاه
ماه من آنکه رشک برد زود و هفته ماه
گفت: این فراخ پهنا دشت گشاده چیست
گفتم: که عرضه گه شه بیعدد سپاه
گفتا: چه خوانم این شه آزاده را بنام ؟
گفتم:یمین دولت محمود دین پناه
گفتا: پناه شرع رسولست و پشت دین ؟
گفتم: بلی و پیشرو طاعت اله
گفتا: کنون کجاست مرا ده نشان ازو ؟
گفتم: که زیر سایه آن رایت سیاه
گفت : آنکه پیش عرضه گهش ایستاده است
گفتم: به پیشگاه بود جای پیشگاه
گفتا:ز هیبتش بهر اسد همی دلم
گفتم: زهیبتش دل چون که شود چو کاه
گفت: آن هزار و هفتصد و اند کوه چیست ؟
گفتم: هزارو هفتصد و اند پیل شاه
گفت: آنهمه ز پیشرو هندوان ستد ؟
گفتم: بلی و داشت به مردانگی نگاه
گفت : آن زره و ران زبر هر یکی که اند ؟
گفتم: بتان مملکت آرای رزمخواه
گفتا: که سرو خوانمشان یا مه تمام ؟
گفتم: که سرو با کمر و ماه با کلاه
گفتا: که عرضه گاه شه این دشت خرمست ؟
گفتم: بلی و نیست چنین هیچ عرضه گاه
گفتا: چنو دگر به جهان هیچ شه بود؟
گفتم: ز من مپرس به شهنامه کن نگاه
گفتا: که شاهنامه دروغست سر بسر
گفتم: تو راست گیر و دروغ از میان بکاه
گفتا: ملک به پیلان چه استاند از ملوک ؟
گفتم: ولایت و سپه و گنج و تاج و گاه
گفتا: چرا همی نبردشان بسوی روم ؟
گفتم: کنون برد که کنون آمده ست گاه
گفتا: چگونه گردد از ایشان بلاد روم ؟
گفتم: چنانکه کوه گهردار چاه چاه
گفتا: ز کفر پاک شود شهرهای روم ؟
گفتم: چنانکه سیم نفایه میان گاه
گفتا: که اسب اوبه گه رزم چون بود ؟
گفتم: میان خون اعادی کند شناه
گفتا: چسان رود چو به رودی و رسد فراز ؟
گفتم: چو مرغ برگذرد بر سرمیاه
گفتا: که برتر ازملکان چون از و گذشت ؟
گفتم: کسی که یابد ازو جاه و پایگاه
گفتا: که خدمتش ملکان را چه بردهد ؟
گفتم: که تخت و مملکت و آبروی و جاه
گفتا: گناهکار که زی وی شود به عذر؟
گفتم: ثواب و خدمت یابد بر آن گناه
گفتا: زمانه خاضع او باد روز و شب
گفتم: خدای ناصر او باد سال و ماه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن، گفتگویی بین دو نفر است که درباره پادشاهی و شکوه و عظمت او بحث میکنند. یکی از افراد به توصیف ویژگیهای پادشاه به نام محمود دین پناه میپردازد و برتری او را نسبت به دیگران تشریح میکند. آنها درباره قدرت نظامی و سپاه او، دستاوردهایش در جنگها و همچنین جلال و جبروت پادشاه سخن میگویند. در نهایت، یکی از شخصیتها نقل میکند که زمانه باید خاضع پادشاه باشد و او را مورد حمایت خداوند میداند. این گفتگو به ستایش و تمجید از ویژگیهای پادشاهی و دولتمردی میانجامد.
هوش مصنوعی: به صبحگاهان در کنار من و در باغ شابهار، آن کسی که به سرعت حسادت کرد و ماه را در هفته دید، با من به خوشی گذراند.
هوش مصنوعی: او پرسید: این دشت وسیع و گسترده چه چیزی است؟ من پاسخ دادم: اینجا محل نمایش و عرضهی بینهایت لشکر شاه است.
هوش مصنوعی: او گفت: چه نامی بر این پادشاه آزاده بگذارم؟ گفتم: او به معروفترین نام، یمین دولت محمود دین پناه است.
هوش مصنوعی: گفت: آیا پناهگاه ما قوانین دین و پیامبر نیست؟ گفتم: بله، و پیروی از خداوند بهترین راه است.
هوش مصنوعی: او پرسید: حالا کجا میتوانم نشانی از او پیدا کنم؟ جواب دادم: زیر سایه آن پرچم سیاه.
هوش مصنوعی: شخصی گفت که آن کسی که در جلوی محل حضور ایستاده است، من پاسخ دادم که در واقع آنجا، محلی برای حضور و احترام است.
هوش مصنوعی: گفت: از ترس و تاثیر او، حتی دل شیر هم میلرزد. با خودم گفتم: اگر دل شیر اینگونه تحت تأثیر قرار گیرد، دل من چه حالتی خواهد داشت، مانند کاهی میشود.
هوش مصنوعی: سخن از کوههای زیادی به میان آمد و پرسید: آن همه کوه چه مقدار است؟ من پاسخ دادم: آن هزار و هفتصد و اند از عدد کوهها، به مانند شاهی است که از بی شمار فیلهایش روسیاه اوست.
هوش مصنوعی: گفت: آیا همه آن چیزهایی که از پیش هندوان به دست آمد را برداشتی؟ گفتم: بله، و او در حال بررسی منش و شخصیت مردان بود.
هوش مصنوعی: سؤال کرد: آن زره و بازوی سخت متعلق به چه کسی است؟ پاسخ دادم: متعلق به بتانی است که کشور را زیبا میکنند و در عرصه جنگ میجنگند.
هوش مصنوعی: پرسید که آیا زیباییاش مانند سرو است یا مانند تمام ماه؟ جواب دادم که سرو زیباست با کمر باریکش و ماه زیباست با کلاهی که بر سر دارد.
هوش مصنوعی: او گفت: این دشت سرسبز کجا محل حضور شاه است؟ من پاسخ دادم: بله، اما چنین مکانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: سخنگو گفت: آیا دیگر در این دنیا هیچ پادشاهی وجود دارد؟ پاسخ دادم: از من نپرس، بلکه به شاهنامه نگاهی بینداز.
هوش مصنوعی: گفت: شاهنامه از اول تا آخر دروغ است. من جواب دادم: تو حقیقت را بپذیر و دروغ را کنار بگذار.
هوش مصنوعی: سؤال کرد: سلطنت به فیلها چه ربطی دارد با شاهان؟ پاسخ دادم: به خاطر ولایت، نیروهای نظامی، دارایی، تاج و تخت و مکانهای سلطنتی.
هوش مصنوعی: او گفت: چرا آنها را به سوی روم نمیبرد؟ گفتم: اکنون بردن درست است چون حالا وقتش رسیده.
هوش مصنوعی: او گفت: چگونه ممکن است که این مردم سرزمین روم را به دست آورند؟ من پاسخ دادم: به صورتی که کوه با زحمت و تلاش چاه را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: گفت: آیا ممکن است که وضعیت شهرهای روم از کفر پاک شود؟ پاسخ دادم: مانند آنکه نقره از زبالهها جدا شود.
هوش مصنوعی: او پرسید که اسب او در میدان جنگ چگونه است؟ گفتم: در میان خون دشمنان به سرعت میتازد و مبارزه میکند.
هوش مصنوعی: او گفت: چطور ممکن است که رود به بالای جایگاهی برسد؟ من پاسخ دادم: مانند پرندهای که بر روی چمن پرواز میکند.
هوش مصنوعی: او گفت: چه کسی بالاتر از پادشاهان است وقتی که از آنها عبور کرد؟ من پاسخ دادم: کسی که از او مقام و منزلت به دست بیاورد.
هوش مصنوعی: او گفت: ملکان را چه چیزی میتواند به خدمت او بیفروشد؟ من پاسخ دادم: تخت و پادشاهی و آبرو و مقام.
هوش مصنوعی: گفت: آیا گناهکاری که بر کار خود عذر بیاورد، مورد قبول است؟ گفتم: او بر اساس همان گناه، جزا و پاداشی دریافت خواهد کرد.
هوش مصنوعی: او گفت: ای کاش زمان به خاطر او humbled باشد، چه در روز و چه در شب. من گفتم: امیدوارم خداوند در تمامی سالها و ماهها حامی او باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شوم بودتی بغلامی بنزد خویش
با ریش شوم تر ببر ما هر آینه
بر وی تو بروشنی از مهر و ماه به
زلفین تو ببوی ز مشک سیاه به
تو چون بنفشه ای و دگر نیکوان چو کاه
دانی هر آینه که بنفشه ز کاه به
گر من دل کسی بنوازم مشو ز جای
[...]
دهقان بی ده است و شتربان بی شتر
پالان بی خر است و کلیدان بی تزه
انصاف من بده که همی خواهم از تو داد
زیرا که بر سخن توئی امروز پادشاه
گفتم رسید ماه بزرگ ای رخت چو ماه
گفتا دراین مه از رخ من آرزو مخواه
گفتم چرا مرا نرسانی به آرزوی
گفتا به آرزوت در این ماه نیست راه
گفتم سیه به رنگ گناه است زلف تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.