به دو چشم یار اسیرم که همی زنند تیرم
به من غریب رحمی که به کافران اسیرم
چو بکوی و قد او شیفته ام اگر چه واعظ
دهدم ز روضه و حور فسانه کی پذیرم
اجلم رقیب و عمرم شده آن لب روان بخش
نه از آن بود گریزم نه ازین بود گریزم
من از آرزوی آن تیغ هلاک و او کشد غیر
بکشید جای آنست ز غیرت ار نمیرم
به من از تو جور ناید به کجا رسد وصالت
که ترا جناب عالی من زار بس حقیرم
چو به میهمانم آیی کشم آه و نیم جانی
که جزین متاع نبود ز قلیل و از کثیرم
پی یک نظر به کوی تو درآمدم چو فانی
نظری نهفته گه گه تو ز حال وامگیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خبرم مپرس از من چو مقابل من آئی
که چو در رخ تو بینم، زخودم خبر نباشم
به نظر ازان عزیزم به بها ازان گرانم
که به هیچ دل چو گوهر ننشسته است گردم
بنمودمی نشانی، ز جمال او ولیکن
دو جهان به هم برآید، سرشور و شر ندارم
بودم زسرو قدان صنمی سمین و سالم
ارمش بروی بنده حرمش بکوی خادم
نه دهد ره وسایل نه ستد زکس رسایل
رخکش چو رای عادل خطکش چو روی ظالم
همه گر پی مفاخر نرود زکبر وافر
[...]
من بینوا ز بی برگ و بری اگر بمیرم
سر پر ز شور از خاک در تو بر نگیرم
ز کمند عشق هرگز نبود مرا گریزی
چکنم ز حلقۀ خم بخم تو ناگزیرم
بغلامیّ درت مفتخرم مرانم از در
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.