باز در دیر مغان آه و فغان آوردهام
عالمی را از فغان خود به جان آوردهام
از گناه توبه با زنار گبر خویش را
دست و گردن بسته در دیر مغان آوردهام
هرچه میخواهی به این رسوا بکن ای مغبچه
کانچنان کِت خواستی دل آنچنان آوردهام
لطف پیر دیر هست افزون ز جرم من از آن
ار کند شرمنده سر بر آستان آوردهام
ساقیا رطل گرانم ده که از شرمندگی
سر به زیر افکنده خود را سرگران آوردهام
گرچه از نام و نشان آزادم اما داغ عشق
بر جگر از بینشانیها نشان آوردهام
لایقالی گفته سر عشق را چون پیر دیر
فانیا چون گویم ار صد داستان آوردهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حال و هوای خود در دیر مغان میپردازد. او از فغان و آههایی که بر دلش سنگینی میکند صحبت میکند و به توبه و گناه اشاره میکند. شاعر احساس شرمندگی و ناپاکی خود را ابراز کرده و خویشتن را در دل دیر مغان به خداوند عرضه کرده است. او از ساقی درخواست نوشیدنی دارد تا بتواند رنجهای درونی خود را فراموش کند. عشق عمیقش را با زبان لایق و اشاره به حالتی بینشانی بیان کرده و اعتراف میکند که با وجود نام و نشان آزاد، هنوز در دل داغ عشق دارد. از گفتن داستانهای عشق خود نیز خسته نشده و آن را ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: در محیط میخانه دوباره از درد و اندوه خود فریاد برآوردهام و با ناگفتههای دلم، همه را به جان آوردهام.
هوش مصنوعی: من از گناه خود توبه کردهام و چون زنجیری به گردن و دست خود، آن را به درگاه معبد مغان آوردهام.
هوش مصنوعی: هرچه میخواهی بگویید و آشکار کن، ای دختر معشوق، چون خواستههای تو را برآورده کردهام و دلهایی که برایت آوردهام نیز همینطور است.
هوش مصنوعی: لطف و مرحمت پیر مذهب بیشتر از گناهان من است، زیرا من با شرمندگی سر را بر درگاه او گذاشتهام.
هوش مصنوعی: ای ساقی، یک بار سنگین به من بده، زیرا به خاطر شرم و خجالت، سرم را پایین انداختهام و خود را غمگین و ناراحت کردهام.
هوش مصنوعی: با اینکه از نام و شهرت رها هستم، اما به خاطر عشق، درد و نشانههای بیهویتی را بر دل خود دارم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که موضوع اصلی صحبت درباره عشق است و بیان شده که نمیتوان به راحتی از آن چیزی گفت. علاوه بر این، اشاره به این دارد که عشق مثل یک معبد قدیمی و فرسوده است و وقتی که به آن فکر میکنیم، شاید داستانها و حکایتهای بسیاری در موردش داشته باشیم، اما در نهایت بیان آن دشوار به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح وارم کآفتابی در نهان آوردهام
آفتابم کز دم عیسی نشان آوردهام
عیسیم از بیت معمور آمده وز خوان خلد
خورده قوت وزله اخوان را ز خوان آوردهام
هین صلای خشک ای پیران تر دامن که من
[...]
سوی تهران خویش را از اصفهان آوردهام
یا که از گلخن مکان در گلستان آوردهام
یا که از دارالحوادث بار رحلت بستهام
رخت هستی جانب دارالامان آوردهام
یا که گویی از بلای زاهدان جان بردهام
[...]
برق عشقت را، چنان در استخوان آوردهام
کاستخوان را همچو نی، آتش به جان آوردهام
از دهانت خواستم سرّی بیارم در میان
هیچ را، تعبیر از آن سرّ دهان آوردهام
بس که در موی میانت بردهام فکرت به کار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.