مجنون راه عشقم و دل هادی منست
منشور عاشقی خط آزادی منست
آن آتشی که کوه نیاورد تاب آن
شبها چراغ و روز گل وادی منست
مجنون کجاست تا گله ی دل کنم که او
همدرد کهنه ی عدم آبادی منست
عشقم کند ز جای اگر بیستون شوم
ویران دلی که در پی آبادی منست
من خود چنین خرابم و دشمن گمان برد
کاین بیخودی ز غایت استادی منست
در رنج و راحتم دل از اندیشه دور نیست
بیچاره مبتلای غم و شادی منست
آهت بلند باد فغانی که این چراغ
در منزل ستاره و شان هادی منست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا بوی زلف یار در آبادی منست
هر لب که خندهای کند از شادی منست
بالم وداع جلوة پرواز میکند
یارب دگر که در پی صیّادی منست؟
دارم سراغِ جلوة سیمرغ و کیمیا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.