گنجور

 
بابافغانی

شب دیده ام مشاهده ی آن جمال داشت

هرچند گریه کرد و لیکن وصال داشت

از نازکی نداشت تنش طاقت نظر

حیران آن گلم که چه نازک نهال داشت

رخ بر فروز بر همه کس تا ابد بتاب

کاین حسن بر کمال نخواهد زوال داشت

شد از سعادت تو بدانسان که خواستم

سیاره ی مراد که چندین وبال داشت

بند زبان ما گره ابروی تو شد

ورنه چه می شدی دل ما صد خیال داشت

گریان فغانی از تو همین نوبهار نیست

این کهنه ماتمیست که هر ماه و سال داشت

 
 
 
صائب تبریزی

گل بس که شرم ازان رخ پر خط و خال داشت

آیینه در کف از عرق انفعال داشت

از چشم دام می کند امروز خوابگاه

مرغی که وحشت قفس از نفس بال داشت

فیروز جنگ گشت دل شیشه بار ما

[...]

بیدل دهلوی

اندیشه در نزاکت معنی کمال داشت

حسن فروغ مهر نقاب هلال داشت

شیرازهٔ غبار هوس‌گشت خجلتم

خاکم تسلی از عرق انفعال داشت

دل رفت از برم به فسون هوای وصل

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
حزین لاهیجی

تا بود داغها، دل آزرده حال داشت

این مرغ پرشکسته، چمن زیر بال داشت

در گلشن از جمال تو، ای آفتاب روی

شبنم نبود، گل عرق انفعال داشت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه