گل بس که شرم ازان رخ پر خط و خال داشت
آیینه در کف از عرق انفعال داشت
از چشم دام می کند امروز خوابگاه
مرغی که وحشت قفس از نفس بال داشت
فیروز جنگ گشت دل شیشه بار ما
در کوچه ای که سنگ حذر از سفال داشت
زیر سیاه خیمه لیلی نشسته بود
مجنون اگر چه چشم به چشم غزال داشت
جز دود دل نچید گلی از وصال شمع
فانوس ساده لوح چها در خیال داشت
امروزه خنده طرح به گلزار می دهد
آن روزگار رفت که صائب ملال داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از زیبایی و جذابیت گل و چهره معشوق صحبت میکند. گل با خجلتی که از چهرهاش دارد، مانند آئینهای در دست، درخشندگی خاصی دارد. شاعر تصویر زیبایی از عشق و آرامش را به تصویر میکشد؛ مرگی که میتواند زیبا باشد و در عین حال ترس و وحشت از زندان را احساس میکند. شخصیتهایی مانند مجنون و لیلی نیز در شعر به چشم میخورند، که عشق آنها با چشمان زیبا و پر از شرر غزالها توصیف میشود. در نهایت، شاعر به یاد روزگارانی میافتد که همه چیز متفاوت بوده و از ملال و غم به یادگار مانده است. به طور کلی، شعر ترکیبی از عشق، زیبایی و یادآوری دوران گذشته است.
هوش مصنوعی: گل به قدری از زیبایی و جذابیت چهرهای پر از خطوط و نقشهایش شرمنده بود که آینه، به خاطر تأثیر این زیبایی، در دستش از عرق ناشی از تأثیر قرار داشت.
هوش مصنوعی: امروز در چشمهای آرام، مکانی برای خواب پرندهای فراهم شده که از ترس قفس، دیگر نمیتواند به راحتی پرواز کند.
هوش مصنوعی: پیروزی در جنگ، دل ما که مانند شیشهای آسیبپذیر است، در کوچهای به دست آمد که سنگها از برخورد با سفال هم پرهیز میکردند.
هوش مصنوعی: مجنون در زیر خیمه لیلی نشسته بود و با اینکه به چشمان غزال خیره شده بود، اما همه توجهش به لیلی بود.
هوش مصنوعی: در این دنیا تنها احساس دلداشته من به خاطرات و آرزوها باقی مانده است و از ارتباط با زیباییها، فقط سراب و توهمی بیشتر نیست. روشنایی و عشق ظاهراً جذاب، در واقع تنها یک خیال و فریبی ساده است.
هوش مصنوعی: امروز خنده و شوق بر فضای زندگی حاکم است، و دیگر خبری از آن دوران غم و اندوهی نیست که صائب را بیقرار و ناامید میکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب دیده ام مشاهده ی آن جمال داشت
هرچند گریه کرد و لیکن وصال داشت
از نازکی نداشت تنش طاقت نظر
حیران آن گلم که چه نازک نهال داشت
رخ بر فروز بر همه کس تا ابد بتاب
[...]
اندیشه در نزاکت معنی کمال داشت
حسن فروغ مهر نقاب هلال داشت
شیرازهٔ غبار هوسگشت خجلتم
خاکم تسلی از عرق انفعال داشت
دل رفت از برم به فسون هوای وصل
[...]
تا بود داغها، دل آزرده حال داشت
این مرغ پرشکسته، چمن زیر بال داشت
در گلشن از جمال تو، ای آفتاب روی
شبنم نبود، گل عرق انفعال داشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.