گنجور

 
بابافغانی

ای ترا بر سرو و گل در جلوه پنهان رازها

سرو را در سایه ی قد تو در سر نازها

بسکه میخوانند دلها را بکویت هر نفس

بلبلانرا در گلستانها گرفت آوازها

تا چرا دم زد زرعنایی بدور حسن تو

گل بناخن میکند از روی چون زر گازها

جانم از تن میپرد هر دم زشوق روی تو

بر سر آتش بود پروانه را پروازها

گلشن کوی ترا از لطف و احسان باره ییست

بر گرفتاران دل هر گوشه سنگ اندازها

در تماشای مه رویت فغانی را چو شمع

بر زبان آتشین شب‌ها گره شد رازها

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

ای ترا در سینه هر ذره پنهان رازها

در میان مهر خاموشی گره آوازها

در تلاش جستجویت سر به هم آورده اند

مقطع انجام ها و مطلع آغازها

در زمین بوس جلالت، طایران قدس را

[...]

سلیم تهرانی

ای ز چشمت خفته در چشم غزالان نازها

بسته رفتار خوشت از کبک، چشم بازها

شعله گردد آشیان ها را گل روی سبد

چون ز شوقت عندلیبان برکشند آوازها

با ملایک ناله ام در شوخی و لرزد سپهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه