گنجور

 
صائب تبریزی

ای ترا در سینه هر ذره پنهان رازها

در میان مهر خاموشی گره آوازها

در تلاش جستجویت سر به هم آورده اند

مقطع انجام ها و مطلع آغازها

در زمین بوس جلالت، طایران قدس را

آه خون آلود گردد رشته پروازها

یک دل بیدار در نه پرده افلاک نیست

پرده خواب است گویا پرده این سازها

در دل کان گوهر و در چشم دریا نم نماند

خامه صائب همان در پرده دارد رازها