دل از نظارهٔ آن گلعذارم گلشنست امشب
چراغ از روغن بادام چشمم روشنست امشب
سپندم خوشهٔ پروین و شمع مهر همزانو
مه نو پاسبان و زهرهام چوبکزنست امشب
وصالم هست اما زَهرهٔ بوس و کنارم نیست
گلم در خوابگاه و خار در پیراهنست امشب
گذشت از کاوکاو غمزه سیل خونم از دامن
به چشمم آنچه مژگان بود گویا سوزنست امشب
گلافشانی چشمم بین که باز از گریهٔ شادی
برم از ارغوان و لاله خرمن خرمنست امشب
دل صد پارهام کز برق دیدارست در آتش
نه مشت پارهٔ الماس کوه آهنست امشب
سپند آتش خویشم، مبادا بنگرد چشمی
ز بخت نیم بیدار آنچه در دست منست امشب
فغانی قصه کوته ساز تا روشن نگردانی
که با دیوانه مهتابی مقیم گلخنست امشب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رخش در غیر و چشم التفاتش در من است امشب
هزارش مصلحت درهر تغافل کردنست امشب
بتی کز غمزه هر شب دیگری را افکند در خون
نگاهی کرد و دانستم که چشمش برمنست امشب
تن و جانم فدای نرگس غماز او بادا
[...]
میم در جام و ماهم تا سحر بر روزنست امشب
دو دستم تا به وقت صبح طوق گردنست امشب
دو چشمم حجله آیین بسته اند از گریه شادی
درو بام از چراغان سرشکم روشنست امشب
شماری تا سحر، دستم به زلف درهمی دارد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.