میم در جام و ماهم تا سحر بر روزنست امشب
دو دستم تا به وقت صبح طوق گردنست امشب
دو چشمم حجله آیین بسته اند از گریه شادی
درو بام از چراغان سرشکم روشنست امشب
شماری تا سحر، دستم به زلف درهمی دارد
گریبانم گریبانست و دامن دامنست امشب
همه شب بر لب و رخسار و گیسو می زنم بوسه
گل و نسرین و سنبل را صبا در خرمنست امشب
مغنی می گساری می کند ساقی نوا سازی
ازین شادی که در بزم حسودان شیونست امشب
به دل طرح وصال جاودانی نقش می بندم
گرم خود دوست می آید به خلوت دشمنست امشب
به اقبال محبت شاهد و می در نظر دارم
نه من با بخت خویشم نی «نظیری » با منست امشب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به حال و هوای جشن و شادابی اشاره دارد. او از زیبایی شب و احساسات عاطفیاش میگوید و عشق و محبت را در کنار بزم و میگساری توصیف میکند. دستها و چشمهاش نشاندهندهی شادی و اشتیاق او هستند و عمیقاً درگیر عشق و وصال است. او از تلخی حسادتها و دشواریهای عشق نیز سخن میگوید، اما در نهایت به امید و شادی در کنار معشوقش اشاره میکند و لحظات زیبای زندگی را در این شب سردرگم توصیف میکند.
هوش مصنوعی: امشب در جام مینوشم و تا صبح در حال شادی و سرخوشی هستم. دستانم به دور گردنم حلقه زده و به وقت صبح میرسد.
هوش مصنوعی: چشمانم به خاطر شادی گریه میکنند و بهنوعی جشن و مراسمی را آماده کردهاند. سقف خانهام با اشکهایم روشن است و امشب حال و هوای خاصی دارد.
هوش مصنوعی: تا سحر، انگشتانم در زلفی درهم گره خورده است و لباس من به لباس دیگری چسبیده است، امشب.
هوش مصنوعی: من تمام شب بر لبها، چهره و موهایم بوسه میزنم، مانند گل، نسرین و سنبل که صبای دلانگیز امشب در کنارم است.
هوش مصنوعی: خواننده شراب مینوازد و ساقی با نواهاش شادی را زنده میکند. این خوشحالی در میهمانی به قدری زیاد است که حسودان در دلشان غم و نالانند.
هوش مصنوعی: امشب که با عشق خود خلوت دارم، در دل خود تصویر وصل همیشگی را میزنم، زیرا او به دیدنم میآید و دشمنان در این شب تنهایی قادر به نزدیک شدن نیستند.
هوش مصنوعی: من به خوشبختی و محبت در کنار معشوق و شراب میاندیشم و نه اینکه من با سرنوشت خودم هستم. امشب کسی دیگر با من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل از نظارهٔ آن گلعذارم گلشنست امشب
چراغ از روغن بادام چشمم روشنست امشب
سپندم خوشهٔ پروین و شمع مهر همزانو
مه نو پاسبان و زهرهام چوبکزنست امشب
وصالم هست اما زَهرهٔ بوس و کنارم نیست
[...]
رخش در غیر و چشم التفاتش در من است امشب
هزارش مصلحت درهر تغافل کردنست امشب
بتی کز غمزه هر شب دیگری را افکند در خون
نگاهی کرد و دانستم که چشمش برمنست امشب
تن و جانم فدای نرگس غماز او بادا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.