چه سان گویم که شب سرخوش کجا ای ماه میرفتی
چه سان غافل به گفتار رقیب از راه میرفتی
عنان کج کرده و خود را به مستی داده یکباره
ز اندوه نهان هرکسی آگاه میرفتی
غرور حسن یا یاد کسی بودی عنانگیرت
خیالی داشتی باری نه بر دلخواه میرفتی
برآمد گرد از جانم از آن جولان مستانه
چو برمیتافتی گاهی عنان و گاه میرفتی
چه سود از دیدهٔ گریان فغانی چو نشد آن یوسف
چرا اول به افسون کسان از راه میرفتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.