سرم ای بخت در جولانگه صید افگنی دادی
دگر هر تار موی من بدست دشمنی دادی
چه شکرت گویم ای بخت سیه کز بهر آرامم
در این آوارگی باری نشان گلخنی دادی
مخور خون ای دل و بیهوده رنج خود مکن ضایع
چه گل چیدی که عمری آب و رنگ گلشنی دادی
مبادا دامنت آلوده از خونابه ی چشمم
کجا این آشنایی با چو من تر دامنی دادی
فغان برداشتی چون حال من بد دیدی ای دشمن
چه گویم هم تو کز دردم نوید مردنی دادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از بدبختیها و مصائب خود شکایت میکند و بخت خود را سرزنش میکند که او را به سوی دشواریها کشانده است. او به این موضوع اشاره دارد که هر تار موی او به دست دشمن افتاده و آرامش او ناپایدار است. شاعر به دل خود توصیه میکند که بدون دلیل رنج نکشد و به سرنوشت خود تن دهد، زیرا در این بیخبری و آوارگی، نشانهای از خوشی و آرامش نمیبیند. همچنین نگرانی او از آلودگی دلش به اندوه و رنج ناشی از این شرایط برجسته شده و به دشمن خود مینالد که چرا از درد او آگاه است و به او امید مردن داده است.
هوش مصنوعی: ای بخت من، در میدان شکار به من آسیب زدی و حالا هر یک از موهای من به دستی از دشمن افتاده است.
هوش مصنوعی: ای بخت شوم، چطور میتوانم از تو تشکر کنم، که به من در این روزگار آشفته، نشانی از آرامش و امید دادی.
هوش مصنوعی: ای دل، چرا به خاطر چیزهای بیفایده خود را آزار میدهی؟ چه فایدهای از زحماتت به دست آوردی وقتی که عمری را صرف زیبایی و شادابی کردهای؟
هوش مصنوعی: مراقب باش که دامن تو به اشکهای من آلوده نشود. تو که با وجود من، چنین دامن لطیفی را به کسی دادهای.
هوش مصنوعی: ای دشمن، چون حال بد من را دیدی، نالهای سر دادی. چه بگویم، تو که از درد من خبر داری و به من امید مرگ دادی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.