خیز و چراغ صبح کن، ماه تمام خویش را
ساغر آفتاب ده تشنهٔ جام خویش را
خال نهاده پیش لب زلف کشیده گرد رخ
کرده بلای عقل و دین دانه و دام خویش را
وه چه نبات نور سست آن خط سبز کز صفا
بر لب آب زندگی کرده مقام خویش را
تا چو مه دو هفتهات بر لب بام دیدهام
سجدهٔ شکر میکنم اختر بام خویش را
سنگ جفا چه میزنی بر دگران ز نازکی
بر سر ما حواله کن رحمت عام خویش را
ای که مدام میکشی می به خیال لعل او
شاد نشین و شکر گو عیش مدام خویش را
سوزدم اگر کسی دگر، عرضِ سلام من کند
رخ بنما که خود کنم عرض سلام خویش را
میگذری و میکنی ناز و عتاب زیر لب
بهر خدا نهان مکن لطف کلام خویش را
بیتو فغانی حزین کرد مزید آه دل
نالهٔ صبحگاهی و گریهٔ شام خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی معشوق پرداخته و شاعر از او دعوت میکند که با طلوع صبح، وجودش را به نمایش بگذارد. او به زیباییهای ظاهری و باطنی معشوق اشاره کرده و به ناز و محبت او در روابط انسانی اشاره میکند. در ادامه، شاعر از تأثیر عشق بر عقل و دین میگوید و خواستار رحمت و لطف معشوق میشود. همچنین، احساسات عاشقانه و نالههای دلbroken خود را در فراق معشوق ابراز میکند. به طور کلی، شعر نشاندهنده عمق احساسات عاشقانه و زیباییهای عشق است.
هوش مصنوعی: برخیز و صبح را روشن کن، مانند ماهی که کامل است. به کسی که تشنهی آفتاب است، جام نورانی خود را بده.
هوش مصنوعی: خطی زیبا بر لب زلف، چهرهای جذاب و فریبندهای که عقل و دین را به چالش میکشاند، دانه و دام خود را پهن کرده است.
هوش مصنوعی: وای بر آن گیاه نورس که آن خط سبز رنگ، به خاطر پاکیاش، در کنار آب زندگی میکند و جایگاه خود را پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دیدم تو مانند ماه نیمه بر لب بام من ایستادهای، به خاطر این نعمت شکرگزاری میکنم و سجده میزنم برای ستارهای که در آسمان زندگیام درخشان است.
هوش مصنوعی: ای سنگ جفا، تو چرا بر دیگران سختی میکنی؟ به نازکی، محبت و رحمت عمومی خود را نسبت به ما نازل کن.
هوش مصنوعی: تو که مدام به یاد زیبایی او هستی، شاد باش و سپاسگزار خوشیهای زندگیات.
هوش مصنوعی: اگر کسی دیگر به من سلام کند و من را بسوزاند، تنها خودت را نشان بده تا من بتوانم سلام خودم را تقدیم کنم.
هوش مصنوعی: تو از کنار من میگذری و با ناز و نازکخیالی برخورد میکنی، اما خواهش میکنم با گفتار نیکوت چیزهای خوبت را از من پنهان نکن.
هوش مصنوعی: اشعار کنایه از احساسات عمیق و غمگینی هستند که بر دل شاعر سنگینی میکند. این شاعر با شنیدن صدای فغان و نالههای دلگیر در صبح و غروب به شدت پریشان و حزین میشود، و این احساس از درد و دلتنگی ناشی از زندگی است. لحظات صبحگاهی و شامگاهی برای او مملو از غم و اندوه است و این غم به هم میآمیزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بام برآی و جلوه ده ماه تمام خویش را
مطلع آفتاب کن گوشه بام خویش را
با همه می رسد غمت قسمت بنده هم بده
خاص به دیگران مکن رحمت عام خویش را
پخت ز تف غم دلم خام هنوز کار من
[...]
بر سر کفر و دین فشان رحمت عام خویش را
بند نقاب بر گشا ماه تمام خویش را
زمزمهٔ کهن سرای گردش باده تیز کن
باز به بزم ما نگر ، آتش جام خویش را
دام ز گیسوان بدوش زحمت گلستان بری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.