دلا تا کی هوای گشت باغ و می شود ما را
کمند زلف ساقی دام ره تا کی شود ما را
نه چندان راه دل زد جلوه ی ساقی سیمین تن
که میل قول صوفی و سماع نی شود ما را
مؤذن خواند و عاشق ز تقصیر عمل سوزد
وبال عمر تا کی نعره ی یاحی شود ما را
لبت فال مرادی بهر ما هرگز نخواهد زد
تمام عمر اگر در سحر و افسون طی شود ما را
فلک هر روز بر ما عیب دیگر می کند ظاهر
بیا تا زیر پا این نقش باطل پی شود ما را
ز گلشن می رسی می خورده ای گل گر دروغست این
غنیم آن رنگ آل و عارض پرخوی شود ما را
فغانی عشق چون آتش به مغز استخوانم زد
چه تسکین دل از باغ و بهار و می شود ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره جستوجوی عشق و زیباییهای زندگی است. شاعر در مییابد که باغ و مینوشی که به دنبال آن است، هرگز نمیتواند پاسخگوی تمام نیازهای روحیاش باشد. زلف ساقی و جلوههای دیدنی نمیتوانند دل را آرام کنند و زندگی پربار و معناداری را برایش به ارمغان آورند. در عوض، او ناامیدی و عیبهای زندگی را درک میکند و متوجه میشود که عشق واقعی جانش را میسوزاند و او را به عمق وجودش میکشد. لذا، به جای دنبال کردن ظواهر، باید به واقعیتها و عمق عشق بپردازد.
هوش مصنوعی: عزیزم، تا چه زمانی به دنبال لذت و خوشی در باغ و شراب هستی؟ آیا تا همیشه اسیر زلفهای ساقی خواهی بود و نمیتوانی از این دام رهایی یابی؟
هوش مصنوعی: دل به نمایش زیبایی ساقی سپیدتن نده، زیرا اشتیاق ما به گفتار صوفی و نواختن نی بر این جذبه غالب است.
هوش مصنوعی: مؤذن در اذان صدا میزند و عاشق از عمل نادرست خود دچار عذاب و پشیمانی است. او با خود میاندیشد که تا چه زمانی باید به خاطر عمر ضایعشدهاش ناله کند و دعا کند که فرصت تازهای برای زندگی و بازگشت به خدا به دست آورد.
هوش مصنوعی: لبهای شما به ما هرگز نشانهای از خوشبختی نخواهند داد، حتی اگر تمام زندگیمان را در جادو و سحر بگذرانیم.
هوش مصنوعی: هر روز آسمان عیب جدیدی از ما را نشان میدهد، بیا که با قدم گذاشتن بر این نقش بیاعتبار به حقیقت وجود ما پی ببریم.
هوش مصنوعی: از باغ بهشتی که در آن نوشیدنی مینوشی، اگر این رنگ و زیبایی دروغین باشد، برای ما همین کافی است که آن جوانی با چهره زیبا و دلربا با ما باشد.
هوش مصنوعی: عشق همچون آتشی به عمق وجودم نفوذ کرده است و هیچ چیز به اندازه دلخوشی از باغ و بهار و نوشیدن شراب نمیتواند به من آرامش بدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا روزی که صحرای جدایی طی شود ما را
غزال وحشی دل، خضر فرخ پی شود ما را
دروغی بسته زاهد از زبان یار اوا می خواهد
که تسکین دل پراضطراب از وی شود ما را
شعار عشق اگر این است کز خون می دهد ساغر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.