بمن هر کس که روزی یار شد دامن کشید از من
که جز درد و بلای عاشقی چیزی ندید از من
بود بر هر سر ره دردمندی واقف حالم
که در عشق و جنون بر هر دلی دردی رسید از من
نگردد رام اگر چون سگ دهم جان در وفاداری
سیه چشمی که همچون آهوی وحشی رمید از من
برغم من کشد بر دیگران شمشیر و می ترسم
که در روز جزا خواهند خون صد شهید از من
بخون دل نهالی در کنار خویش پروردم
چو وقت آمد که از وی گل بچینم سرکشید از من
بخواری مردم و یکره نگفت آن غنچه ی خندان
که برد این بینوا صد حسرت و برگی نچید از من
ز بس خواری که امشب در رهش با خویشتن کردم
به من هرکس که روزی داشت یاری دل برید از من
ملولم چون فغانی دور از او از طعن بدگویان
اجل کوتا کند کوتاه این گفت و شنید از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج عاشقانه سخن میگوید. شاعر بیان میکند که هر کسی که روزگاری با او بوده، به خاطر مشکلات و دشواریهای عشق، از او فاصله گرفته است. او میگوید که در عشق، هر کسی که دردی را تجربه کرده، از حال او باخبر است و نشان میدهد که حتی وفاداریاش به دیگران آسیبی نزده است. او نگران است که دیگران به او آسیب بزنند و در روز جزا به خاطر بلاهایی که تحمل کرده، مجازات خواهد شد. در نهایت، او از حسرت و خوارىهایی که در راه عشقاش کشیده، سخن میگوید و ابراز میکند که این همه دشواریها و غمها او را ملالتزده کرده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به من محبت ورزیده و با من همراه شده، به زودی از من دور شده و کناره گرفته است، چرا که جز درد و رنج عشق از من چیزی ندیده است.
هوش مصنوعی: هر دردمند و عاشقی از حال من باخبر است، چرا که من در عشق و جنون، بر هر دل و قلبی دردی را به یادگار گذاشتهام.
هوش مصنوعی: اگر وفاداریام را به کسی که مثل یک آهو از من فرار میکند، تقدیم کنم، همواره به او جذب نخواهم شد. مانند سگی که رام نمیشود، من نیز در عشق این سیهچشم دلسرد خواهم بود.
هوش مصنوعی: با وجود مشکلات و دردسرهایی که دارم، دشمنان به سمت دیگران حمله میکنند و من نگرانم که در روز حساب، مسئولیت خون صد شهید بر گردن من باشد.
هوش مصنوعی: در کنار خود درختی را پرورش دادم و زمانی که وقت برداشت گل از آن فرا رسید، آن درخت مثل اینکه میخواست از من دور شود و خود را از من جدا کرد.
هوش مصنوعی: مردم در حالتی از اندوه و ناراحتی هستند و غنچهای که در حال خندیدن است، هیچگونه نگاهی به این وضعیت نکرده و حتی از من هیچ چیزی برای یادگاری برنداشته و به این بیچاره حسرت زده، توجهی نشان نداده است.
هوش مصنوعی: به خاطر وضعیتی که امشب در راه عشق با خودم تجربه کردم، دیگر هیچکس که روزی به من کمک کرده بود، تمایلی به ارتباط با من ندارد.
هوش مصنوعی: من ناراحت و غمگینم، زیرا دوری از او مانند فغانی است که باعث درد و شکایت میشود. زمان کوتاه این گفتوگو را به خاطر بدگوییهای دیگران تحت تأثیر قرار میدهد و باعث میشود حرفهایم زود تمام شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
محبت ز اضطراب دل، پشیمانی کشید از من
گر از من راست پرسی، عشق روز خوش ندید از من
مه نامهربانم بیگنه دامن کشید از من
چه بد کردم، چه بد رفتم، چه بد گفتم چه دید از من
سخن میرفت از بیگانگان، از خویشتن رفتم
باین ترتیب درس آشنائی را شنید از من
بخود بیگانهتر امروز دیدم آن ستمگر را
[...]
بسی الطاف و احسان کرد حیرانم چه دید از من
گلم را خود سرشت و عشق خود را آفرید از من
عنایتهای پنهانیش را گویم معاذالله
به جز از دیگری یوسف که نتوانی خرید از من
خیال او لبالب کرد بیرون و درونم را
[...]
خوش آن ساعت که می رفتی و طاقت می رمید از من
تغافل از تو می بارید و حسرت می چکید ازمن
خوش آن ساعت که هرگز بر مراد ما نبود، اما
نصیحت های بی تابانه گاهی می شنید از من
خوش آن غیرت که می افزود بیدادش اگر گاهی
[...]
ز بی عشقی بهار زندگی دامن کشید از من
وگرنه همچو نخل طور آتش می چکید از من
ز بی دردی دلم شد پاره ای از تن، خوشا عهدی
که هر عضوی چو دل از بی قراری می تپید از من
به حرفی عقل شد بیگانه از من، عشق را نازم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.