هر دم از بزم طرب آن دلنواز آید برون
چون مرا بیند رود از ناز و باز آید برون
چون برون آید بقصد کشتنم آن سرو ناز
جان باستقبال او با صد نیاز آید برون
خوشدلم از سنگ بیدادش که لطف و رحمتست
هر چه از چنگ بتان عشوه ساز آید برون
بگذرانید از سر آن کوی تابوت مرا
تا بتقریب نماز آن سرو ناز آید برون
عمر کوتاهست و راه وادی هجران دراز
جان کجا زین وادی دور و دراز آید برون
نیک بشنو کز بسی درد نهان دارد خبر
نالهای کان از درون اهل راز آید برون
از دل گرم فغانی بیتو ای چشم و چراغ
تا دمی باقیست آه جانگداز آید برون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از لحظات خوشی و زیبایی عشق صحبت میکند. هر لحظه که از بزم شادی میآید، او را با دلنوازی میبیند و از این رو، جانش به استقبال آن عشق ناز میآید. او این عشق را همچون سروی ناز تصور میکند که برای کشتن او آمده است و از این فضای زیبا و پر احساس خوشحال است. همچنین، شاعر به کوتاهی عمر و درازبودن راه دوری که باید بپیماید تا به معشوق برسد اشاره میکند. او از درد نهان و نالههایی که از درونش برمیخیزد، سخن میگوید و از محبوبش میخواهد تا هر چه زودتر به سراغش بیاید، زیرا عمرش محدود است و دلش به شدت درد میکشد.
هوش مصنوعی: هر لحظه از جمع شادی، او که دل را مینوازد، بیرون میآید و وقتی مرا میبیند، با نازش به راه میافتد و دوباره باز میگردد.
هوش مصنوعی: زمانی که آن سرو زیبا برای کشتن من بیرون میآید، جانم با تمام درخواستها و نیازهایم به استقبال او میآید.
هوش مصنوعی: من از ظلم و سختی که میکشم خوشحالم، چرا که هرچه از چنگال زیبای معشوقان بیرون میآید، در واقع نشانهای از لطف و رحمت است.
هوش مصنوعی: مرا از آن خیابان عبور دهید تا به جایی برسم که آن معشوق زیبا به هنگام نماز بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: عمر انسان کوتاه است و مسیر جدایی بسیار طولانی. جان چگونه میتواند از این مسیر دور و طولانی خارج شود؟
هوش مصنوعی: خوب گوش کن که از بین دردهای پنهان، خبری وجود دارد که صدایی از درون اهل راز به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: از دل پر از احساس و فریاد من، ای نور چشم و زندگیام، تا زمانی که زندگی باقیست، آهی جانسوز از درونم بیرون خواهد آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر به طوف خاکم آن عاشق نواز آید برون
از سر خاکم به جای سبزه ناز آید برون
رفت سوی خانه خود یار و من تا روز حشر
می نشینم بر امید آنکه باز آید برون
کار خوردان از بزرگان زود می گیرد رواج
[...]
خضر وقت از خلوت دشت حجاز آید برون
کاروان زین وادی دور و دراز آید برون
من به سیمای غلامان فر سلطان دیده ام
شعلهٔ محمود از خاک ایاز آید برون
عمر ها در کعبه و بتخانه می نالد حیات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.