همچو مجنون در بیابانم وطن خواهد شدن
گرد بر گردم ز مرغان انجمن خواهد شدن
گر چنین بر حال من خواهد نظر کردن همای
استخوانم طعمه ی زاغ و زغن خواهد شدن
آه پنهانم تمام آیینه ی دل تیره ساخت
این سیاهی کی ز روی داغ من خواهد شدن
بهر شیرین گر کند صد بار خسرو جان نثار
خطبه ی عشقش بنام کوهکن خواهد شدن
من نمی گویم سخن باشد که خود رحم آورد
ورنه آخر در میان ما سخن خواهد شدن
آنکه از نیرنگ خون پیرهن پوشیده چشم
عاقبت بینا ز بوی پیرهن خواهد شدن
مست و شیدا شد فغانی از تماشای گلی
چند گاهی همدم مرغ چمن خواهد شدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عمر اگر باقیست رنجشها کهن خواهد شدن
آن لبان تلخ گو شیرینسخن خواهد شدن
باز خواهد آمدن از نقش بازی ها خیال
این دو چشم بتگر من بت شکن خواهد شدن
پاسخ گفتار زشت ما هم استغفار ماست
[...]
وقت خط جان تو بیرون از بدن خواهد شدن
همچو گل پیراهن چاکت کفن خواهد شدن
از غبار خط شود سلطان حسنت خاکمال
ملک هندوستان تو را آخر وطن خواهد شدن
سنبل زلفت که پهلو می زند بر برگ گل
[...]
تا ز دیوانم که سرمست سخن خواهد شدن؟
این می از قحط خریداری کهن خواهد شدن
کوکبم را در عدم اوج قبولی بوده است
شهرت شعرم به گیتی بعد من خواهد شدن
هم سواد صفحه مشک سوده خواهد بیختن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.