رفتم ز کوی تو، چو مقامی نداشتم
دل برگرفتم از تو، چو کامی نداشتم
یکباره از وفای تو برداشتم امید
چون از تو التفات تمامی نداشتم
بر دل کدام روز که از همدمان تو
دردی ز ناخوشی پیامی نداشتم
روزی بکوی تو نگذشتم که در کمین
آه کسی ز گوشه ی بامی نداشتم
فریاد ازان زمان که رسیدی تو سرگران
وز بیخودی مجال سلامی نداشتم
عمرم گذشت در غم و آخر بکام دل
در گوشه یی بپیش تو جامی نداشتم
روزی نشد که همچو فغانی ز جور بخت
فریاد صبح و گریه ی شامی نداشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتم کز التفات تو کامی نداشتم
در نامه وصال تو نامی نداشتم
صد بار بازگشتم ازان کوی و هیچ بار
خرسندی جواب سلامی نداشتم
ناکامیام چرا ز تو نومید کرده است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.