تا بکی در کنج خلوت گرد بیحاصل خوریم
خیز تا این سجده ها در سایه سروی بریم
در دل اینست کان ساعت که محرمتر شدیم
تا نگه کردیم پنداری که بیرون دریم
در حقیقت رند و زاهد هر دو نزدیک همند
مشکلست اینجا تفاوت بلکه از یک جوهریم
صحبت زاهد خوشست اما گلستان دلکشست
چند در یک خانه بنشینیم و درهم بنگریم
ذره بر افلاک رفت و ما بخاک افتاده خوار
با چنین مهر و وفا از ذره یی ناقصتریم
عارفی باید که سر عشق دریابد تمام
فهم ما دورست ازین معنی که رند و ابتریم
مجلس عشقست کوته کن فغانی درد دل
این حرارت جای دیگر بر که ما خود اخگریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باغبان بیمهر و ما در اصل نخل بی بریم
عاقبت در گلخن گیتی کف خاکستریم
هیچکس نبود که نبود در پی آزار ما
اهل عالم جمله طفل و ما چو مرغ بی بریم
عاشقانت تیغ کین در یکدگر خوش می نهند
[...]
ما به زیر آسمان مشتی فروزان گوهریم
آتشیم آتش، ولیکن در ته خاکستریم
دتر مزاج لاله و در طبع گل آبیم آب
لیک بر خار و خس این دشت باد صرصریم
از متاع رنگ و بو رنگین بساطی چیدهایم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.