تا کی کسی بزهد و لب خشک خو کند
خضر رهی کجاست که می در سبو کند
ای طالب بهشت، در میفروش گیر
کانجا دهند آنچه دلت آرزو کند
آنکس که بر پیاله ی ما پشت دست زد
گو اینقدر بساز که ناخن فرو کند
خرسند شو که هر که زبان سؤال بست
حاجت نماندش که دگر گفتگو کند
بی نیت درست نمازش درست نیست
منکر اگر ز چشمه ی حیوان وضو کند
منعم بصد امید نشاند درخت گل
غافل که فرصتش نگذارد که بو کند
کار فغانی از مدد خلق به نشد
کار نکو خوشست که بخت نکو کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشمی که جز مطالعه روی او کند
آن به که بر جهان در منظر فرو کند
از زلفش آن دلی که زند دم، چگونه او
یاد آورد ز نافه و عنبر به بو کند
دولت در آن سر است که چوگان زلف یار
[...]
جاهل که لاف فضل زند کاش از نخست
آن نقد را ز کیسه خود جست و جو کند
خر کی زند ز مایده عیسوی نفس
گر زانکه سر به توبره خود فرو کند
آنجا که بخت بد به تقاضا غلو کند
کاری که یأس هم نکند، آرزو کند
بسا دانه های مهر فشاندیم و خاک شد
تا ریشه در زمین که فرو کند
طالب به کام می رسد ار سعی کامل است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.