خوبان خراب نرگس مستانهٔ تواَند
خود را زیاد برده در افسانهٔ تواَند
آنان که میبرند به حسن از پری گرو
رخساره برفروز که دیوانهٔ تواَند
مستان که شستهاند لب از آب زندگی
در آرزوی ساغر و پیمانهٔ تواَند
من خود چه ذرهام که هزار آفتابرو
هر روز تا به شب به در خانهٔ تواَند
با خویش کردی اهل نظر آشنا ولی
چون نیک بنگری همه بیگانهٔ تواَند
ای گنج حسن با تو چه دانهست کاینچنین
مرغان قدس طالب ویرانهٔ تواَند
دل بر وفای همنفسان دورو مبند
آنان که خویشتر به تو بیگانهٔ تواَند
حالا به مکر و حیله رقیب از تو کام یافت
بیبهره آن گروه که دیوانهٔ تواَند
وصلش چو یافت نیست فغانی طمع ببر
بسیار کس در آرزوی دانهٔ تواَند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.