گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

آنچه من می کشم از عشق تو مجنون نکشید

وانچه من دیدم ازین واقعه فرهاد ندید

آه ازان رمز و اشارت که میان من و تو

رفت صد گونه سخن بیمدد گفت و شنید

غنچه ی عیش من از گلشن جنت نشکفت

بر دلم از چمن وصل نسیمی نوزید

دیدنش می برد از آینه ی دیده غبار

این خط سبز که از صفحه ی روی تو دمید

مستی و تشنگی جرعه کشان کرد فزون

از لب لعل تو آن قطره که در باده چکید

دل که بو از شکن طره مشکین تو برد

یافت سر رشته ی امید و بمقصود رسید

شهد نوشین ترا مژده که از زهر فراق

شد فغانی بتمنای وصال تو شهید