گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

بر اوج حسن چو آن ترک کج کلاه بر آید

خروش عشق ز درویش و پادشاه برآید

چو طالعست ببینندگان ستاره ی روشن

بآفتاب رود همره و بماه برآید

چو خط و خال تو چند از برای سوختن من

یکی غنیم شود دیگری گواه برآید

گناه کرده ی عشقم چنان رسان بقصاصم

که دوست گرید و از جان دشمن آه برآید

نهال بی ثمر خود به گریه سبز چه دارم

بسوزم وز گلم لاله ی سیاه برآید

ز حد گذشت ملامت حذر ز شعله ی آهی

که روز داد ز دلهای دادخواه برآید

غم و ندامت و حسرت بجان زنند شبیخون

چسان فغانی تنها به این سپاه برآید