هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
باشد که چو روز آید بروی گذرت افتد
زیبد که ز درگاهت نومید نگردد باز
آن کس که به امیدی بر خاک درت افتد
آیم به درت افتم، تا جور کنی کمتر
از بخت بدم گویی خود بیشترت افتد
من خاک شوم، جانا، در رهگذرت افتم
آخر به غلط روزی بر من گذرت افتد
گفتم که: بده دادم، بیداد فزون کردی
بد رفت، ندانستم، گفتم: مگرت افتد
در عمر اگر یک دم خواهی که دهی دادم
ناگاه چو وابینی رایی دگرت افتد
کم نال، عراقی، زانک این قصهٔ درد تو
گر شرح دهی عمری، هم مختصرت افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دلتنگی و آرزوهایش سخن میگوید. او هر شب با امید به دیدار معشوق به درگاه او میرود و آرزو دارد که در صبحگاه بر معشوقش بگذرد. شاعر امید دارد که هیچکس از درگاه او ناامید برنگردد و از غم و درد عشق گلایه میکند. او به خاطر بدبختیهایش مینالد و میخواهد که معشوقش نسبت به او شفقت بیشتری داشته باشد. در نهایت، شاعر میگوید که اگر بخواهد دردهایش را بازگو کند، ممکن است عمری طول بکشد.
هوش مصنوعی: هر شب دل شکسته و غمگینم بر خاک در خانهات بیفتد، شاید وقتی روز میشود، دلخوشیام به چهرهات بیفتد.
هوش مصنوعی: زیباست که هیچکس از درگاه تو ناامید برنگردد، بهخصوص آن کسی که به امیدت، بر خاک درگاهت افتاده است.
هوش مصنوعی: به در خانهات میروم و به درگاهت میافتم، تا اینکه بر من رحم کنی و بدبختیام کمتر شود و بگویی که خودت بیشتر از آنچه برایم خواستهام بر آورده خواهی کرد.
هوش مصنوعی: من برای تو فدای محبتت میشوم و امیدوارم روزی به طور تصادفی در مسیرت قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: گفتم که چیزی دادهام و نامهربانیات زیاد شده است. بدرفتاری کردی و من این را نفهمیدم، گفتم: آیا این به تو برمیگردد؟
هوش مصنوعی: اگر میخواهی یک لحظه از عمرت را صرف کنی، ناگهان متوجه میشوی که تصمیمت تغییر کرده است و نظر دیگری خواهی داشت.
هوش مصنوعی: کم شکایت کن، عراقی، زیرا درد تو هر چند که بگویی، اگر عمری هم بگویی، هنوز هم مختصر و کوتاه خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یکروز بکوی ما آخر گذرت افتد
برحال من مسکین روزی نظرت افتد
گر هیچ مرا بینی بس گوهر ناسفته
کز نرگس بیمارت بر گلشکرت افتد
گویند برو بنشین در سایه زلف او
[...]
هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
تا بو که چو روز آید بر وی گذرت افتد
کار دو جهان من جاوید نکو گردد
گر بر من سرگردان یک دم نظرت افتد
از دست چو من عاشق دانی که چه برخیزد
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.